دیوان شمس/بوسهای داد مرا دلبر عیار و برفت
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دیوان شمس (غزلیات) (بوسهای داد مرا دلبر عیار و برفت) از مولوی |
' |
بوسهای داد مرا دلبر عیار و برفت چه شدی چونک یکی داد بدادی شش و هفت هر لبی را که ببوسید نشانها دارد که ز شیرینی آن لب بشکافید و بکفت یک نشان آنک ز سودای لب آب حیات هر زمانی بزند عشق هزار آتش و نفت یک نشان دگر آن است که تن نیز چو دل میدود در پی آن بوسه به تعجیل و به تفت تنگ و لاغر گردد به مثال لب دوست چه عجب لاغری از آتش معشوقه زفت