تفاوت میان نسخههای «فروغی بسطامی (غزلیات)/یا رب این عید همیون چه مبارک عید است»
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
(ورود خودکار مقاله) |
|||
خط ۷: | خط ۷: | ||
| یادداشت = | | یادداشت = | ||
}} | }} | ||
+ | {{شعر}} | ||
{{ب|یا رب این عید همیون چه مبارک عید است|که بدین واسطه دل دست بتان بوسیدهست}} | {{ب|یا رب این عید همیون چه مبارک عید است|که بدین واسطه دل دست بتان بوسیدهست}} | ||
{{ب|گرنه آن ترک سپاهی سر غوغا دارد|پس چرا از گرهی زلف زره پوشیدهست}} | {{ب|گرنه آن ترک سپاهی سر غوغا دارد|پس چرا از گرهی زلف زره پوشیدهست}} |
نسخهٔ کنونی تا ۲۹ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۲:۳۴
' | فروغی بسطامی (غزلیات) (یا رب این عید همیون چه مبارک عید است) از فروغی بسطامی |
' |
یا رب این عید همیون چه مبارک عید است | که بدین واسطه دل دست بتان بوسیدهست | |
گرنه آن ترک سپاهی سر غوغا دارد | پس چرا از گرهی زلف زره پوشیدهست | |
شاخی از سرو خرامندهی او شمشادست | عکسی از عارض رخشندهی او خورشیدست | |
نگه سیر بر آن روی نکو نتوان کرد | بس که از خوی بدش چشم دلم ترسیدهست | |
دوش در بزم صفا تنگ دهان تو چه گفت | که از آن خاطر هر تنگدلی رنجیدهست | |
مطرب از گوشهی چشمت چه نوایی سر کرد | که به هر گوشه بسی کشته به خون غلطیدهست | |
تنگ شد در شکرستان دل طوطی گویا | دهن تنگ تو بر تنگ شکر خندیدهست | |
دل یک سلسله دیوانه به خود میپیچد | تا که بر گردنت آن مار سیه پیچیدهست | |
حلقهی زلف تو را دست صبا نگرفته است | ذکر سودای تو را گوش کسی نشنیدهست | |
با وجود تو نمانده است امیدی ما را | که رخ خوب تو دیباچهی هر امیدست | |
عید فرخندهی عشاق به تحقیق تویی | که سحرگه نظرت منظر سلطان دیدهست | |
انبساط دل آفاق ملک ناصر دین | که بساط فلک از بهر نشاطش چیدهست | |
آن که از بخت جوان تا به سر تخت نشست | خاک پایش ز شرف تاج سر جمشیدست | |
تیغ او روز وغا گردن خصم افکندهست | دست او گاه سخا مخزن زر پاشیدهست | |
آفتاب فلک جود فروغی شاه است | که فروغش به همه روی زمنی تابیدهست |