تفاوت میان نسخههای «فروغی بسطامی (غزلیات)/بر سر راه تو افتاده سری نیست که نیست»
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
(ورود خودکار مقاله) |
|||
خط ۷: | خط ۷: | ||
| یادداشت = | | یادداشت = | ||
}} | }} | ||
+ | {{شعر}} | ||
{{ب|بر سر راه تو افتاده سری نیست که نیست|خون عشاق تو در رهگذری نیست که نیست}} | {{ب|بر سر راه تو افتاده سری نیست که نیست|خون عشاق تو در رهگذری نیست که نیست}} | ||
{{ب|غیرت عشق عیان خون مرا خواهد ریخت|که نهان با تو کسی را نظری نیست که نیست}} | {{ب|غیرت عشق عیان خون مرا خواهد ریخت|که نهان با تو کسی را نظری نیست که نیست}} |
نسخهٔ کنونی تا ۲۴ مارس ۲۰۱۲، ساعت ۱۶:۲۹
' | فروغی بسطامی (غزلیات) (بر سر راه تو افتاده سری نیست که نیست) از فروغی بسطامی |
' |
بر سر راه تو افتاده سری نیست که نیست | خون عشاق تو در رهگذری نیست که نیست | |
غیرت عشق عیان خون مرا خواهد ریخت | که نهان با تو کسی را نظری نیست که نیست | |
من نه تنها ز سر زلف تو مجنونم و بس | شور آن سلسله در هیچ سری نیست که نیست | |
نه همین لاله به دل داغ تو دارد ای گل | داغ سودای رخت بر جگری نیست که نیست | |
اثری آه سحر در تو ندارد، فریاد | ور نه آه سحری را اثری نیست که نیست | |
سیل اشک ار بکند خانهی مردم نه عجب | کز غمت گریه کنان چشم تری نیست که نیست | |
جز شب تیرهی ما را که ز پی روزی نیست | پی هر شام سیاهی سحری نیست که نیست | |
چون خرامی، به قفا از ره رحمت بنگر | کز پیات دیدهی حسرت نگری نیست که نیست | |
بی خبر شو اگر از دوست خبر میخواهی | زان که در بی خبریها خبری نیست که نیست | |
ترک سر تا نکنی پای منه در ره عشق | که درین وادی حیرت خطری نیست که نیست | |
من مسکین نه همین خاک درش میبوسم | خاک بوس در او تاجوری نیست که نیست | |
قابل بندگی خواجه نگردید افسوس | ور نه در طبع فروغی هنری نیست که نیست |