تفاوت میان نسخههای «فروغی بسطامی (غزلیات)/هر جان که بر لب آمد، واقف از آن دهان شد»
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
(ورود خودکار مقاله) |
|||
خط ۷: | خط ۷: | ||
| یادداشت = | | یادداشت = | ||
}} | }} | ||
+ | {{شعر}} | ||
{{ب|هر جان که بر لب آمد، واقف از آن دهان شد|هر سر که از میان رفت، آگاه از آن میان شد}} | {{ب|هر جان که بر لب آمد، واقف از آن دهان شد|هر سر که از میان رفت، آگاه از آن میان شد}} | ||
{{ب|هر دوستی که کردم تاثیر دشمنی داد|هر خون دل که خوردم از دیدهام روان شد}} | {{ب|هر دوستی که کردم تاثیر دشمنی داد|هر خون دل که خوردم از دیدهام روان شد}} |
نسخهٔ کنونی تا ۲۴ مارس ۲۰۱۲، ساعت ۱۸:۳۴
' | فروغی بسطامی (غزلیات) (هر جان که بر لب آمد، واقف از آن دهان شد) از فروغی بسطامی |
' |
هر جان که بر لب آمد، واقف از آن دهان شد | هر سر که از میان رفت، آگاه از آن میان شد | |
هر دوستی که کردم تاثیر دشمنی داد | هر خون دل که خوردم از دیدهام روان شد | |
سنبل ز بوی زلفت بی صبر و بی سکون شد | نرگس به یاد چشمت رنجور و ناتوان شد | |
در وصف تار مویت یک مو بیان نکردم | با آن که در تکلم هر موی من زبان شد | |
از لعل پر فسونت گویا شدیم، آری | گر سامری تو باشی گوساله میتوان شد | |
پای طلب کشیدم از کعبه و کلیسا | روزی که سجدهگاهم آن خاک آستان شد | |
دیدی که زاهد شهر در کوی شاهد ما | دی لاف سلطنت زد، امروز پاسبان شد | |
در دور چشم ساقی بخت جوان کسی راست | کز فیض جام باقی پیرانهسر جوان شد | |
فرش طرب بگستر چون باد نوبهاری | فراش بوستان گشت نقاش گلستان شد | |
از دولت گدایی کردیم پادشاهی | هر کس که بندگی کرد آخر خدایگان شد | |
در گلشن محبت منعم ز ناله کم کن | خاموش کی نشیند مرغی که نغمهخوان شد | |
گفتی ز گریه یک دم فارغ نشین فروغی | برهم نمیتوان زد چشمی که خون فشان شد |