تفاوت میان نسخههای «عطار (غزلیات)/چون نیاید سر عشقت در بیان»
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
(ورود خودکار مقاله) |
|||
خط ۷: | خط ۷: | ||
| یادداشت = | | یادداشت = | ||
}} | }} | ||
+ | {{شعر}} | ||
{{ب|چون نیاید سر عشقت در بیان|همچو طفلان مهر دارم بر زبان}} | {{ب|چون نیاید سر عشقت در بیان|همچو طفلان مهر دارم بر زبان}} | ||
{{ب|چون عبارت محرم عشق تو نیست|چون دهد نامحرم از پیشان نشان}} | {{ب|چون عبارت محرم عشق تو نیست|چون دهد نامحرم از پیشان نشان}} |
نسخهٔ کنونی تا ۶ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۱:۵۰
' | عطار (غزلیات) (چون نیاید سر عشقت در بیان) از عطار |
' |
چون نیاید سر عشقت در بیان | همچو طفلان مهر دارم بر زبان | |
چون عبارت محرم عشق تو نیست | چون دهد نامحرم از پیشان نشان | |
آنک ازو سگ میکند پهلو تهی | دوستکانی چون خورد با پهلوان | |
چون زبان در عشق تو بر هیچ نیست | لب فرو بستم قلم کردم زبان | |
همچو مرغ نیم بسمل در رهت | در میان خاک و خون گشتم نهان | |
دور از تو جان ز من گیرد کنار | گر مرا بیرون نیاری زین میان | |
دوش عشق تو درآمد نیم شب | از رهی دزدیده یعنی راه جان | |
گفت صد دریا ز خون دل بیار | تا در آشامم که مستم این زمان | |
مرغ دل آوارهی دیرینه بود | باز یافت از عشق حالی آشیان | |
در پرید و عشق را در بر گرفت | عقل و جان را کارد آمد به استخوان | |
عقل فانی گشت و جان معدوم شد | عشق و دل ماندند با هم جاودان | |
عشق با دل گشت و دل با عشق شد | زین عجبتر قصه نبود در جهان | |
دیدن و دانستن اینجا باطل است | بودن آن کار نه علم و بیان | |
چون بباشی فانی مطلق ز خویش | هست مطلق گردی اندر لامکان | |
جان و جانان هر دو نتوان یافتن | گر همی جانانت باید جانفشان | |
تا کی ای عطار گویی راز عشق | راز میگویی طلب کن رازدان |