تفاوت میان نسخههای «انوری (مقطعات)/ز مردمان مشمر خویش را به هیات و شکل»
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
جز (clean up using AWB) |
|||
خط ۷: | خط ۷: | ||
| یادداشت = | | یادداشت = | ||
}} | }} | ||
+ | {{شعر}} | ||
{{ب|ز مردمان مشمر خویش را به هیات و شکل|که مردمی نه همین هیکل هیولا نیست}} | {{ب|ز مردمان مشمر خویش را به هیات و شکل|که مردمی نه همین هیکل هیولا نیست}} | ||
{{ب|به حسن ظاهر و باطن مسلمت نکنند|که این دو هم ز صفتهای روح حیوانیست}} | {{ب|به حسن ظاهر و باطن مسلمت نکنند|که این دو هم ز صفتهای روح حیوانیست}} |
نسخهٔ کنونی تا ۴ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۰۸:۰۲
' | انوری (مقطعات) (ز مردمان مشمر خویش را به هیات و شکل) از انوری |
' |
ز مردمان مشمر خویش را به هیات و شکل | که مردمی نه همین هیکل هیولا نیست | |
به حسن ظاهر و باطن مسلمت نکنند | که این دو هم ز صفتهای روح حیوانیست | |
وگر تو گویی نطقست مر مرا گویم | که این حدیث هم از احمقی و کمدانیست | |
اگر به نطق همی حرف و صوت را خواهی | زنخ مزن نه قیاسیست این نه برهانیست | |
که این نتیجهی جانست و آن دو قرع هوا | هوا مجسم و جان نز جهان جسمانیست | |
برابری چه کنی با کسی که در ملکش | امیر شهر تو در آرزوی سگبانیست | |
به شغل دیوان بر من تکبرت نرسد | که دیوی ارچه ترا صد مثال دیوانیست | |
ترا اگر عملی داد روزگار چه شد | مرا به جای عمل عملهای یونانیست | |
به شهوتی که براندی همی چه پنداری | که در وجود همان لذتست و آسانیست | |
به روح من نشوی زنده تات ننمایم | که از چه نوع مرا عیشهای روحانیست | |
وگر تو گویی عیش من و تو هر دو یکیست | غلط کنی که مرا عقلی و ترا نانیست | |
ترا به روح بهیمیست زندگی و مرا | به فیض علت اولی و نفس انسانیست | |
بدین دلیل که گفتم یقین شدت باری | که ملک و ملک مرا باقی و ترا فانیست | |
بدین شرف که تو داری و این کرم که تراست | چه جای اینهمه ما در غری و کشخانیست | |
گذشت ظلم تو ز اندازه بر مسلمانان | ز کردگار بترس این چه نامسلمانیست | |
خدای شر تو از روی خلق دور کناد | که با وجود تو روی جهان به ویرانیست |