تفاوت میان نسخههای «انوری (مقطعات)/مثال عالی دستور چون به بنده رسید»
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
جز (clean up using AWB) |
|||
خط ۷: | خط ۷: | ||
| یادداشت = | | یادداشت = | ||
}} | }} | ||
+ | {{شعر}} | ||
{{ب|مثال عالی دستور چون به بنده رسید|قیام کرد و ببوسید و بر دو دیده نهاد}} | {{ب|مثال عالی دستور چون به بنده رسید|قیام کرد و ببوسید و بر دو دیده نهاد}} | ||
{{ب|خدای عزوجل را چو کرد سجدهی شکر|زبان به شکر خداوند و ذکر او بگشاد}} | {{ب|خدای عزوجل را چو کرد سجدهی شکر|زبان به شکر خداوند و ذکر او بگشاد}} |
نسخهٔ کنونی تا ۴ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۰۸:۱۲
' | انوری (مقطعات) (مثال عالی دستور چون به بنده رسید) از انوری |
' |
مثال عالی دستور چون به بنده رسید | قیام کرد و ببوسید و بر دو دیده نهاد | |
خدای عزوجل را چو کرد سجدهی شکر | زبان به شکر خداوند و ذکر او بگشاد | |
چه گفت گفت زهی ساکن از وقار تو خاک | چه گفت گفت زهی سایر از نفاذ تو باد | |
تویی که عاشق عهد بقای تست جهان | مگر که عهد تو شیرین شد و جهان فرهاد | |
تویی که بر در امروز دی و فردا را | اگر بخواهی حاضر کنی ز روی نفاذ | |
مرا به خدمت شه خواندهای که خدمت او | نه من سپهر کند آن زمانه را بنیاد | |
عماد دولت و دین آنکه حصن دولت و دین | پس از وفور خرابی شدند ازو آباد | |
شه مظفر فیروز شه که فتح و ظفر | ز سایهی علم و شعلهی سنانش زاد | |
کدام دولت باشد چو بندگی شهی | که بندگیش کند سرو و سوسن آزاد | |
چو سرو و سوسن آزاد بندهی شاهند | هزار بنده چو من بنده بندهی شه باد | |
به سمع و طاعت و عزم درست و رای قوی | تنی به خدمت کوژ و دلی ز دولت شاد | |
به روز یازدهم از رجب روانه شدم | که کط ز شهر تموزست ویج از مرداد | |
اگر زمانه با تمام عزم باشد رام | وگر ستاره با عطای عمر باشد راد | |
به شکل باد روم زانکه باد در حرکت | نیاورد ز بیابان و آب جیحون یاد | |
چو زیر ران کشم آن مرکبی که رایض او | گه ریاضت او بود باد را استاد | |
عنان صولت جیحون چنان فرو گیرم | که از رکاب گرانم برآورد فریاد | |
چو بگذرم به در خسروی فرود آیم | که هم مربی دینست و هم مراقب داد | |
به امر یار سلیمان به عزم شبه کلیم | به فر قرین فریدون به ملک مثل قباد | |
به عون دولتش از بخت داد بستانم | که داد بخت من از چرخ دولت او داد | |
بقاش باد نه چندان که در شمار آید | که رونقی ندهد هرچه در شمار افتاد | |
اگر بخت یاری دهد چون منی را | جنیبت بدو شاه سنجر فرستد | |
دو دست و دو پای خر استغفرالله | که او دوستان را چنین خر فرستد | |
اگر عالم سراسر ظلم گیرد | نیابد هیچ مظلوم از فلک داد | |
همه ظلم از نجوم و از فلک دان | که لعنت بر نجوم و بر فلک باد |