تفاوت میان نسخههای «مثنوی معنوی/نصحیت کردن زن مر شوی را کی سخن افزون از قدم»
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
(صفحهٔ جدید: {{سرصفحه | عنوان = دفتر اول مثنوی | مؤلف = مولوی | قسمت =(نصحیت کردن زن مر شوی را کی سخن افزون از قدم...) |
|||
خط ۷: | خط ۷: | ||
| یادداشت = | | یادداشت = | ||
}} | }} | ||
+ | {{شعر}} | ||
{{ب|گفت ای زن تو زنی یا بوالحزن|فقر فخر آمد مرا بر سر مزن}} | {{ب|گفت ای زن تو زنی یا بوالحزن|فقر فخر آمد مرا بر سر مزن}} | ||
{{ب|مال و زر سر را بود همچون کلاه|کل بود او کز کله سازد پناه}} | {{ب|مال و زر سر را بود همچون کلاه|کل بود او کز کله سازد پناه}} |
نسخهٔ کنونی تا ۲۳ مارس ۲۰۱۲، ساعت ۲۰:۳۷
' | دفتر اول مثنوی (نصحیت کردن زن مر شوی را کی سخن افزون از قدم) از مولوی |
' |
گفت ای زن تو زنی یا بوالحزن | فقر فخر آمد مرا بر سر مزن | |
مال و زر سر را بود همچون کلاه | کل بود او کز کله سازد پناه | |
آنک زلف جعد و رعنا باشدش | چون کلاهش رفت خوشتر آیدش | |
مرد حق باشد بمانند بصر | پس برهنه به که پوشیده نظر | |
وقت عرضه کردن آن بردهفروش | بر کند از بنده جامهی عیبپوش | |
ور بود عیبی برهنهش کی کند | بل بجامه خدعهای با وی کند | |
گوید ای شرمنده است از نیک و بد | از برهنه کردن او از تو رمد | |
خواجه در عیبست غرقه تا به گوش | خواجه را مالست و مالش عیبپوش | |
کز طمع عیبش نبیند طامعی | گشت دلها را طمعها جامعی | |
ور گدا گوید سخن چون زر کان | ره نیابد کالهی او در دکان | |
کار درویشی ورای فهم تست | سوی درویشی بمنگر سست سست | |
زانک درویشان ورای ملک و مال | روزیی دارند ژرف از ذوالجلال | |
حق تعالی عادلست و عادلان | کی کنند استمگری بر بیدلان | |
آن یکی را نعمت و کالا دهند | وین دگر را بر سر آتش نهند | |
آتشش سوزا که دارد این گمان | بر خدا و خالق هر دو جهان | |
فقر فخری از گزافست و مجاز | نه هزاران عز پنهانست و ناز | |
از غضب بر من لقبها راندی | یارگیر و مارگیرم خواندی | |
گر بگیرم برکنم دندان مار | تاش از سر کوفتن نبود ضرار | |
زانک آن دندان عدو جان اوست | من عدو را میکنم زین علم دوست | |
از طمع هرگز نخوانم من فسون | این طمع را کردهام من سرنگون | |
حاش لله طمع من از خلق نیست | از قناعت در دل من عالمیست | |
بر سر امرودبن بینی چنان | زان فرود آ تا نماند آن گمان | |
چون که بر گردی تو سرگشته شوی | خانه را گردنده بینی و آن توی |