تفاوت میان نسخههای «عطار (غزلیات)/فرو رفتم به دریایی که نه پای و نه سر دارد»
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
(ورود خودکار مقاله) |
|||
خط ۷: | خط ۷: | ||
| یادداشت = | | یادداشت = | ||
}} | }} | ||
+ | {{شعر}} | ||
{{ب|فرو رفتم به دریایی که نه پای و نه سر دارد|ولی هر قطرهای از وی به صد دریا اثر دارد}} | {{ب|فرو رفتم به دریایی که نه پای و نه سر دارد|ولی هر قطرهای از وی به صد دریا اثر دارد}} | ||
{{ب|ز عقل و جان و دین و دل به کلی بی خبر گردد|کسی کز سر این دریا سر مویی خبر دارد}} | {{ب|ز عقل و جان و دین و دل به کلی بی خبر گردد|کسی کز سر این دریا سر مویی خبر دارد}} |
نسخهٔ کنونی تا ۶ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۰۸:۲۱
' | عطار (غزلیات) (فرو رفتم به دریایی که نه پای و نه سر دارد) از عطار |
' |
فرو رفتم به دریایی که نه پای و نه سر دارد | ولی هر قطرهای از وی به صد دریا اثر دارد | |
ز عقل و جان و دین و دل به کلی بی خبر گردد | کسی کز سر این دریا سر مویی خبر دارد | |
چه گردی گرد این دریا که هر کو مردتر افتد | ازین دریا به هر ساعت تحیر بیشتر دارد | |
تورا با جان مادرزاد ره نبود درین دریا | کسی این بحر را شاید که او جانی دگر دارد | |
تو هستی مرد صحرایی نه دریابی نه بشناسی | که با هر یک ازین دریا دل مردان چه سر دارد | |
ببین تا مرد صاحب دل درین دریا چسان جنبد | که بر راه همه عمری به یک ساعت گذر دارد | |
تو آن گوهر که در دریا همه اصل اوست کی یابی | چو میبینی که این دریا جهانی پر گهر دارد | |
اگر خواهی که آن گوهر ببینی تو چنان باید | که چون خورشید سر تا پای تو دایم نظر دارد | |
عجب آن است کین دریا اگرچه جمله آب آمد | ولی از شوق یک قطره زمین لب خشکتر دارد | |
چو شوقش بود بسیاری به آبی نیز غیر خود | ز تو بر ساخت غیر خود تویی غیری اگر دارد | |
سلامت از چه میجویی ملامت به درین دریا | که آن وقت است مرد ایمن که راهی پرخطر دارد | |
چو از تر دامنی عطار در کنجی است متواری | ندانم کین سخن گفتن ازو کس معتبر دارد |