تفاوت میان نسخههای «سخنان اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی آریامهر در روشن ساختن خطوط اصلی برنامه عمرانی پنجم سازمان برنامه و بودجه ۸ دی ماه ۱۳۴۹»
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
[[پرونده:MohammadRezaShahPahlaviSpeech08Dey1349k.mp4|thumb|left|240px|به سخنان شاهنشاه آریامهر درباره برنامه عمرانی پنجم گوش فرادهیم]] | [[پرونده:MohammadRezaShahPahlaviSpeech08Dey1349k.mp4|thumb|left|240px|به سخنان شاهنشاه آریامهر درباره برنامه عمرانی پنجم گوش فرادهیم]] | ||
+ | [[پرونده:MohammadRezaShahPahlaviSpeech08Dey1349x part.mp4|thumb|left|240px|بخشی از سخنان شاهنشاه آریامهر درباره رفاه مردم ایران]] | ||
'''سخنان اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی آریامهر در روشن ساختن خطوط اصلی برنامه عمرانی پنجم سازمان برنامه و بودجه ۸ دی ماه ۱۳۴۹''' | '''سخنان اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی آریامهر در روشن ساختن خطوط اصلی برنامه عمرانی پنجم سازمان برنامه و بودجه ۸ دی ماه ۱۳۴۹''' | ||
نسخهٔ کنونی تا ۲۷ ژوئن ۲۰۱۸، ساعت ۱۴:۲۲
درگاه انقلاب شاه و مردم | درگاه اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی آریامهر | برنامه عمرانی پنجم ۱۳۵۲ - ۱۳۵۶ |
سخنان اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی آریامهر در روشن ساختن خطوط اصلی برنامه عمرانی پنجم سازمان برنامه و بودجه ۸ دی ماه ۱۳۴۹
- بسیاری از مطالبی را که مربوط به بیست سال گذشته میشود، هم نخست وزیر توضیح داد، هم راجع به برنامه بیست سال آینده اشاراتی شد و هم به خصوص مدیر عامل سازمان برنامه توضیحاتی داد که روشنکننده و منعکسکننده کلیه هدفها و آرمانهای ما است، ولی شاید لازم باشد در بعضی نکات کنجکاوی بیشتر و تصریح زیادتری بشود تا مطالب واضحتر و بیشتر حلاجی شود. البته میدانید که در هر موقع، به خصوص پس از هر جنگی (مقصودم جنگهای بزرگ جهانی است) خصوصیاتی به وجود میآید، یعنی پس از خاتمه جنگ هم در طرز فکر و هم در اجتماع مردم دنیا تحولاتی پدید میآید که یا عکسالعمل سختیهای دوران جنگ است، یا عکسالعمل پیشرفتهای فنی و تکنولوژیک است که در حین جنگ پیدا میشود و پس از آن تکمیل میگردد.
- ایران که قبل از شهریور ۱۳۲۰ به نسبت آن روز و به نسبت گذشته خودش در میان ملل این منطقه و حتی در اذهان عمومی دنیا معروف شده بود که کشوری است در حال ترقی، کشوری است در راه ثبات، کشوری است در امن و آرامش، به خاطر احتیاجات جنگی دیگران و موقعیت سوقالجیشی این کشور بیرحمانه مورد هجوم بیگانگان قرار گرفت و پایمال شد و تا مدتی ظاهراً با استقلال و با داشتن همین رژیم مشروطه که ما الان داریم و با داشتن پادشاه و دولت و مجلس، در تمام مدت اشغال بازیچه دست سیاستهایی بود که این کشور را اشغال کرده بودند. علت اشغال ایران ضعف نظامی بود که نتوانست از خودش طوری دفاع کند که به زیان تجاوزگران تمام بشود، حتی آمادگی فکری برای دفاع از خودش را نداشت تا سیاست تخریب و آتشزدن و خراب کردن کشور را برای محروم کردن اجنبی از امکانات موجود عملی سازد، ولی اگر ما یک سیاست دفاعی داشتیم، همانطور که در گذشته هم به این مطالب اشاره کردهام، در صورتی که دیگران میخواستند این مملکت را به عنوان راه ارتباطی مورد استفاده قرار دهند میبایستی پلها و تونلها و راههای مواصلاتی این مملکت مینگذاری و تخریب میشد. استفاده از نفت این کشور نیز که مورد احتیاج دشمن بود میبایستی با همین نوع پیشبینیها برای متجاوز و معترض غیر ممکن میشد. کشور ایران که قبل از شهریور ۱۳۲۰ در حال پیشرفت و ترقی بود (و این امری نیست که کسی در آن تردیدی بکند) به علت ضعف قوای نظامی دچار چنان پریشانی شد که نماینده کشور اجنبی پیش رئیس دولت میرفت و لیست وکلایی را که میبایستی انتخاب بشوند به او تسلیم میکرد. ستونهای پنجمی که در این مملکت ایجاد شد به عناوین مختلف و با اسامی مختلف صرفاً برای ایجاد تفرقه و تضعیف حکومت مرکزی مخالف منافع اشغالگران و کسانی بود که قصد استفاده و استثمار این مملکت را داشتند، از این رو طبق دلخواه آنها باید در این مملکت اصول فئودالیته برقرار میشد، میبایستی ارتجاع سیاه با چشمان کور و دور از جریانات دنیا قدرت میداشت، میبایستی بساط خانخانی و ایلبازی و رساندن تفنگ و مهمات به دست سران عشایر و آلت کردن آنها برای مقاصد خود ادامه مییافت و تقویت میشد، میبایستی در زمینه صنعت هیچ گونه پیشرفتی نمیشد، آن صنعتی هم که وجود داشت به علت برقراری روابط نامتناسب میان کارگر و کارفرما میبایستی با استثمار طبقه کارگر که همیشه از ته قلب از اوضاع ناراضی بود، تمام میشد. البته میتوانم این مثالها را به تمام سطوح مختلف اجتماع و همه طبقات این مملکت توسعه بدهم و برای هر کدام مثلی بزنم که چطور سعی میشد محیط ناسالمی در این کشور برقرار باشد. به طور کلی جنگ بینالمللی دوم اثرات عمیقی در روحیه افراد، به خصوص در ممالکی که حس کمبود و حس تسلط اجنبی و حس استثمارشدن به وسیله اجنبی آنها را آزار میداد، ایجاد کرده و آنان را دچار تب حادی ساخته بود.
- کشور ما از این وضع مستثنی نبود. خوشبختانه تبی که در مملکت ما ایجاد شده بود، تب یک ناسیونالیسم مفرط بود. عقده اینکه ایران ظالمانه و بدون هیچ دلیل و بیجهت اشغال شده و آن همه صدمه دیده بود، با یک عکسالعمل ملی میخواست ظاهر بشود. این را اجنبی هم فهمید و بهترین راهی که برای مبارزه با آن پیدا کرد، این بود که احساسات پاک ملت ایران را به وسیله افراد برگزیده آن و به وسیله نشان دادن عکسالعمل نسبت به استثمار نفت این کشور توسط خارجی منحرف سازد، ولی مجریان این طرح و این دستور طوری ناشیانه رفتار کردند که مفتضحترین شکست اقتصادی را در آن برنامه خوردند. آنها برای اینکه روح ناسیونالیسم ایران لطمه و صدمه نبیند مجبور شدند که در چاههای نفت را ببندند و چون پول نداشتند، سالی سیصدمیلیون تومان به پول آن روز اسکناس بدون پشتوانه چاپ کردند تا فقط حقوق افرادی را که در صنعت نفت باقی مانده بودند و کاری نمیکردند بپردازند.
- همان کسانی که سالها، موقعی که دولتها میخواستند متناسب با مقدار طلا و ذخایری که در بانک داشتند اسکناس رایج را زیادتر بکنند با آن مخالفت میکردند و مانع پیشرفت صنعت و اقتصاد مملکت میشدند، خودشان اقدام به چاپ و انتشار اسکناس کردند. از همان زمان معروف بود که اتحادی بین تودهایها و نفتیها ایجاد شده و این درست نماینده اشتراک منافع دو قطب مختلف برای منظور معینی در این مملکت بود و ما این اتحاد مضحک را چندین دفعه تجربه کردیم. در مرحله بعد در انقلاب بزرگ ایران در سال ۱۳۴۱ اتحادی به وجود آمد که من بر آن اتحاد نامقدس سرخ و سیاه نام گذاشتم و همه شما در هفته اخیر مظاهر مفتضح و شکستخورده آن را با هدف خطرناکی که داشت شنیدید و یا روی پرده تلویزیون دیدید.
- در مقابل چنین گذشتهای برای ما ایرانیها چه چارهای باقی میماند؟ این چاره که اجتماع ایران را از تمام نقاط ضعفی که میتوانست توسط دشمن ایران مورد بهرهبرداری قرار بگیرد خلاص بکنیم.
- با شما است که درباره مواد ششگانه انقلاب ملی ایران که به معرض تصویب ملت ایران گذاشته شد، قضاوت کنید. خاطرتان هست مردمی که در آن روز حق رأی داشتند (چون هنوز زنها در آن روز این حق را نداشتند) با چه شور و شوق و با چه هیجانی در این امر شرکت کردند و بعد این شش ماده چطور با شش ماده دیگر تکمیل شد. مملکتی که در سال ۱۳۴۱ در معرض خطر آن اتحاد نامقدس بود یک مرتبه در عرض این چند سال ببینید از کجا به کجا رسیدهاست. ارقام شاید بهتر از هر چیزی گویا باشند، از این رو به این ارقام مراجعه کنید؛
- در برنامه سوم، رشد ایران به قیمت ثابت هشت درصد بود و در برنامه چهارم (در سه سال اول) رشد ایران باز به قیمت ثابت به ده درصد رسید. این رشد را مقایسه کنید با رشد یک مملکت دیگر آسیایی که آن هم رشدش به اعتراف همه حیرتآور و البته باعث خوشوقتی ما است. منتهی بعضی اوقات شاید این مطالب ذکر نمیشود که رشد ما با وجود اختصاص اعتباراتی برای تقویت قوای تأمینیه این مملکت انجام گرفته که شاید مخارج ایران در قسمت قوای تأمینیه در حدود بین پنج تا هفت درصد تولیدات ملی بودهاست، در صورتی که آن مملکت دیگری را که با ایران تا حدودی مقایسه میکنید، تا سال گذشته مخارج دفاعیاش از ۰٫۷ الی ۰٫۸ درصد تولیدات ملی بیشتر نبودهاست. رشد ما با وجود نداشتن کارگران فنی، به اندازه کافی به خصوص در قسمت کشاورزی به دست آمدهاست. رشد ما در سرزمینی انجام شدهاست که متأسفانه از لحاظ بارندگی در مضیقه است و حتی چند سال پیش اصلاً ما یک دوره طولانی غیر قابل تصور خشکسالی داشتیم و متأسفانه در دو سال پیش هم که بارندگی زیاد شد دچار سیل و خسارتهای دیگر شدیم، و با وجود این ما به این رشد رسیدیم. یک مطلب دیگر که باید اضافه بکنم این است که در کشورهایی که زبانزد خاص و عام است، که به رشد فوقالعادهای رسیدهاند، باید ارقام مربوطه را پیدا بکنید و منتشر نمایید که در آن کشورها سرمایهگذاری خارجی به چه حدی رسیدهاست. بدون شک چه در آن کشور آسیایی که به آن اشاره شد و چه در آن ممالک اروپایی که از رشد و ترقی سرشاری برخوردار شدهاند، میلیاردها دلار سرمایهگذاری شدهاست. آنها مهندسین و متخصصین و کارگران فنی خودشان را در عرض دو سال تربیت نکردهاند، بلکه از سالها پیش داشتند. علاوه بر این سرمایهگذاری بی حد و حصر خارجی در آن کشورها انجام شد. همچنین از یک عدالت اجتماعی قابل تحسینی برخوردار بودند. در مورد یکی از آنها به خصوص مخارج دفاعی، همانطور که گفتم به بیشتر از صفر ممیز هفت درصد تولیدات ملی نمیرسید. با این وضع چه چیز باعث رشد عجیب و چشمگیر ایران شدهاست؟ میخواهم بگویم که این فقط در اثر اجرای مواد دوازدهگانه انقلاب اصیل ایران بودهاست که بر اثر آن هر کس و هر طبقهای مشوق غیر عادی و فوقالعادهای برای کار و پیشرفت پیدا کردهبود.
- به غیر از چند روزی که در چند سال پیش کارخانجات اصفهان متوقف شدند (زیرا یک کارخانه قدیمی ورشکسته نمیتوانست حقوق کارگرش را بپردازد)، در چند سال اخیر حتی یک ساعت کارگر ایرانی دست از کار نکشید، چرا؟ برای اینکه آن احساس استثماری که قبلاً میکرد با شریک شدن تا بیست درصد از منافع کارخانه از بین رفت و او احساس کرد که یک نوع شرکت در حفظ کارخانه و در پیشبرد هدفهای کارخانه و افزایش تولیدات کارخانه دارد. زارع نیز بیشتر کار کرد برای اینکه دیگر برای خودش کار میکرد، حالا آن اصطلاح معروف کشاورزی که در مراغه به من گفت «مثل این است که من از نو به دنیا آمدهام»، به تحقق پیوسته است. این را هم اگر نخواهیم بگوییم ولی واضح است که زارع ایرانی از آن وضع فئودالی و ارباب و رعیتی تغییر شکل داده و به یک فرد آزاد، به فردی که میداند ماحصل رنج او مال خودش هست تبدیل شدهاست. البته مروجین کشاورزی و شرکتهای تعاونی روستایی و شرکتهای سهامی زراعی وسیله پیشرفت کار او را فراهم ساختهاند. در این میان طبقات دیگر اجتماع هم از پیشرفت و بهبود وضع کارگر و زارع و قدرت خرید آنها استفاده میبرند، فروششان بیشتر شده، کسبشان رونق پیدا کرده، سرمایهداران ایرانی که شاید قبل از آن مورد طعن و سرزنش بودند (زیرا اغلب پولهایشان را در بانکهای خارجی پنهان میکردند)، اکنون نه تنها پولهایی را که در داخل کشور داشتند به خاطر اعتماد به استحکام وضع اقتصادی و اجتماعی ایران به کار انداختند، بلکه پولهایی را هم که در خارج کشور داشتند به ایران آوردهاند، چون مسلماً منفعتی که در اینجا میتوانند ببرند بیش از منافعی است که در یک کشور خارجی ممکن است عایدشان بشود. در کشور خارجی دیگر مصونیت پنج ساله مالیاتی ندارند و میبایستی هر منفعتی که میبرند مالیاتش را بپردازند، ولی اینجا تا پنج سال مسلماً از پرداخت مالیات معافند و از سایر کمکهایی که دولت برای حفظ و حراست صنایع جوان ایران انجام میدهد، برخوردار میشوند.
- سایر مظاهر انقلاب ما که همه آنها منطبق با اصول عدالت اجتماعی است، چنان استحکامی به جامعه ما داده که ایران در تمام دنیا به عنوان جزیره ثبات و یا دریای آرامش نامیده شدهاست. به هر صورت هر کس به سلیقه خودش اسمی که معرف استحکام وضع ما است به ما داده و مملکت ما به این پیشرفتها نائل شدهاست. البته حسودان، کسانی که میدیدند دوازده ماده انقلاب ایران در داخل کشور چه اثراتی داشته و احیاناً ممکن است شهرت این پیشرفتها به جاهای دیگر برسد و مردم اگر چشمشان باز باشد میتوانند وضع خود را با دیگران مقایسه بکنند و نتیجهگیری نمایند، از این وضع ناراحت میشدند. همچنین بود وضع کسانی که به دنبال مرام میگردند، نه مثل ما که دنبال مرام نمیگردیم، بلکه به دنبال طریقی میگردیم که بیشتر و بهتر بتواند به کشور ایران و به ملت ایران خدمت بکند و در این جستجوها اغلب اوقات ابتکاراتی که شده نتیجه فکر خود ما بود، جز در قسمتهای فنی و تکنولوژی که ما از سایرین اقتباس کردیم. شرط عقل هم همین است که کاری را که سایرین سالها مطالعه کردهاند و مبالغ هنگفت و معتنابهی برای پیدا کردن تکنولوژیک و مسائل فنی خرج کردهاند، ما بدون زحمت، بدون خرج، شاید با پرداخت آن قیمت لیسانسی که آنها به طور کلی روی قیمتهایشان میکشند و سالهای سال طول میکشد تا مستهلک بشود، همه آنها را تجربه شده و امتحان شده اقتباس بکنیم، ولی آن چیزی که مربوط به اجتماع ایران است و منطبق با روحیه ایرانی و تاریخ ایران و موقعیت جغرافیایی ایران است، ما آن را از کسی اقتباس نکردیم و این نتیجه قدرت معنوی ایران است، زیرا اقتباس کردن این چیزها یک نوع اسارت است در مقابل آن کشور یا آن ایدئولوژی که ما اینها را از آن اقتباس میکنیم، به علاوه ما را وادار میسازد که همیشه دنبالهرو دیگران باشیم، در صورتی که میبینیم تکنولوژی و ترقیات فنی و صنعتی امروز (ایسم)های قدیمی را به کلی تحتالشعاع قرار دادهاست. قدرت انقلاب ایران این است که خود من، پیشنهادکننده اصول این انقلاب، به شما میگویم چه بسا بعضی از مواد دوازدهگانه انقلاب که باید در سالهای آینده تغییراتی بکند.
- البته فلسفه کلی ما تغییر نخواهد کرد، زیرا دنیا به قهقرا برنمیگردد، یعنی اگر ما جنگلها را ملی کردیم در آینده این جنگلها دو مرتبه بین افراد و سرمایهداران تقسیم نخواهدشد، یا زمینهایی که بین دهقانها تقسیم شدهاست دو مرتبه به مالکیت بزرگ فردی تبدیل نخواهد شد، حداکثر آن است که یا در تعاونیها جمع میشود یا در شرکتهای سهامی زراعی. آبهای این مملکت را نیز که ما ملی کردیم دو مرتبه بین افراد تقسیم نمیکنند که این حوض مال تو، آن چاه مال این، و آن رودخانه مال دیگری. همینطور است وضع مراتع.
- فلسفه کلی ما درباره صنایع سنگین نیز آن است که این صنایع باید متعلق به جامعه باشد و به وسیله دولت که نماینده جامعه است اداره بشود، یعنی در آینده صنایع نفت ایران بین یک عده سهامدار تقسیم نخواهد شد. همچنین ذوبآهن که صنعت ملی ایران است به دست افراد یعنی به بخش خصوصی سپرده نمیشود، ولی خیلی چیزها است که امروز مورد عمل ما است اما فردا لازم است به وسیله تکنولوژی مدرن که تغییرات شگرفی در آن پدیدار شده، تغییر کند و با ترقیات جدید تطبیق نماید. برای اینکه در این مباحث زیاد وقت صرف نکنیم، مطالب را خلاصه میکنم: برنامهریزی همیشه برای یک هدف و یک مقصود است. برنامهریزی در برنامه پنج ساله پنجم چه هدفی میتواند داشته باشد؟ دادن خدمات بیشتر به مردم، یعنی مدارس بیشتر، بیمارستانهای بیشتر، درمانگاههای بیشتر. اینها یک نوع خدمات است. خدمات دیگری هم هست که ظاهراً به چشم نمیخورد، ولی آنها هم به همین اندازه مهم است، مانند کتابخانه، نشان دادن فیلمهای خبری و آموزشی، برنامههای تلویزیونی که مردم را روشن میکند و خودش خدمت بزرگی است، ساختمان مسکن، ایجاد موزههای مختلف و ارائه فرهنگ ملی ایران به مردم، وسایل تفریحات سالم و ایجاد اردوگاهها در ساحل دریا یا در کوهستان تا طبقات مختلف بتوانند در آنجا تعطیلات خود را با راحتی و آسایش بگذرانند. برنامه ما باید این باشد که تشکیلات مملکتی به طور مرتب و منظم وسایل کار را برای افرادی که داوطلب استفاده از این اردوگاهها هستند فراهم کنند، چنانکه میبینیم طبقات مختلف مردم روزبهروز بیشتر به این موضوع توجه میکنند و اغلب آخر هفته را به گردش میروند و در تابستانها در اولین فرصت خودشان را به نقاط کوهستانی یا به لب دریا میرسانند. برای دادن این خدمات از هر نوع و از هر قبیل به مردم به طوری که هم بخش دولتی از هر نوع و از هر قبیل به مردم به طوری که هم بخش دولتی و هم بخش خصوصی بتوانند این وظایف را انجام بدهند، اصل این است که درآمد کافی در مملکت ایجاد بشود. ممکن است بگویند که برای ایجاد درآمد باید بیشتر در قسمتهای تولیدی سرمایهگذاری بکنید، زیرا تا تولید نباشد درآمد نیست و اگر پولی که باید در قسمت تولیدی صرف بشود آن را صرف موزه و نمایشگاه و این کارها بکنید نقض غرض است. در اینجا ما باید متوسط آن دو کار را بکنیم، زیرا جامعه ما از لحاظ مادی به اندازهای ترقی کردهاست که اکنون باید به قسمت روحی و معنوی آن توجه کرد، ولی سعی دائمی ما باید این باشد که به هر وسیله شده پول بیشتری در زیربنای اقتصادی مملکت به خصوص در امر کشاورزی خرج بکنیم. بعید نیست همان پولهای کلانی که بعضی از ممالک دنیا را به رشد اقتصادی فوقالعاده رساند، یک بازار به این محکمی و به این خوبی را تشخیص بدهد و کمکم به این مملکت هم سرازیر بشود، ولی تنها سرمایهگذاری کافی نیست، باید هر فرد ایرانی در هر کاری که انجام میدهد تبحر و تخصص داشته باشد. پس موضوع آموزشی، مخصوصاً آموزش حرفهای در امور صنعتی و آموزشهای دیگر در سطح دبیرستان و دانشگاه باید مورد توجه قرار گیرد. کاری که ما در این اواخر شروع کردیم و فکر نمیکنم که مردم به اندازه کافی از آن اطلاع داشته باشند، رسیدگی و امتحانی است که به طور خیلی دقیق و موشکافانه در قسمتهای نظامی شروع کردیم. ارتش شاهنشاهی ایران چون از لحاظ تعداد محدود است و اسلحه ما هم «اتمیک» نیست و نخواهد بود و به علاوه اسلحه ما هر قدر خوب باشد بیشتر و برتر از بهترین سلاحهای دنیا نیست، از این روی این فکر که استاندارد معلومات و وظیفهشناسی در نظام ما به حد ممتاز برسد، به این ترتیب که هر کس از صد نمره ۹۶ بیاورد ممتاز میشود و هر کس تا ۹۰ نمره بیاورد در ردیف عالی قرار میگیرد. ما اکنون در این راه هستیم که دیگر «خیلی خوب» و «خوب» برایمان قابل قبول نخواهد بود. ممکن است در سال اول و دوم ارفاقی بشود، ولی هدف نهایی این است که سطح نظام ما به چنین استاندارد فوقالعاده برسد. این نوع امتحانات و بازرسیها در وزارتخانهها هم شروع شدهاست و فکر میکنم ادامه این کار چنان تحولی در دستگاههای اداری ما به وجود بیاورد که قسمت عمده اصل انقلاب اداری ما به همین وسیله انجام بگیرد، چون « چک لیستهایی » که ما میگیریم، هم معلومات افراد را معین میکند و هم طرز انجام وظیفه آنها را. ما در انقلاب اداری خودمان چه میخواستیم؟ در واقع همین چیزها را. وقتی بیایند به ما گزارش بدهند که فلانی معلوماتش از کار تخصصیاش پایینتر است، یا بگویند او آدمی است که مرتب سر کارش نمیآمد، یا با مردم با بیحوصلهگی رفتار میکند، این چیزها فوراً نمرهاش را برای ما روشن میکند. این است که کار سرمایهگذاری ما در امور صنعتی به خصوص در کشاورزی توأم با انقلاب اداری و تخصصی روزافزون افراد در کار خودشان است. سرمایهگذاریهای خارجی در این کشور به ما اجازه خواهد داد که برنامه پنج ساله پنجم خودمان را طوری با خدمات اجتماعی توأم نماییم که هم صنعت ایران پیشرفت بکند و هم کشاورزی ایران، هم مدرسه بیشتر ساخته شود و هم بیمارستان و درمانگاه، هم موزه بیشتر ایجاد شود و هم کتابخانه و سایر مؤسسات فرهنگی.
- موضوعی که لازم است خاطرنشان بکنم (گو اینکه در کتاب انقلاب سفید و در بعضی نطقهای خود به کرات راجع به آن توضیح دادهام)، اهمیت بیمههای گوناگون اجتماعی است. اصطلاحی که در این مورد به کار بردهام این است که یک ایرانی از موقعی که به دنیا میآید تا موقعی که از این دنیا میرود، در تمام مراحل زندگیاش و در سنین مختلف باید از مزایای بیمهها بهرهمند باشد، یعنی اولیای یک طفل وقتی که او به دنیا میآید با پیشبینیهای لازم و پرداخت یک وجه کاملاً قابل تحمل مانند مخارج تحصیل باید او را بیمه کنند، همچنین بیمههایی در مقابل بیماری. کسی که بیمار میشود باید به وسیله بیمههای اجتماعی در بیمارستانهای مربوط مداوا بشود تا به خواست خدا بهبود پیدا بکند. همچنین بیمه عمر، بیمه پیری، بیمه از دست دادن عضو و سایر بیمههایی که هست و خیلیها هم بدان عمل میکنند. ولی فکر میکنم اگر بخواهیم این نوع عدالت اجتماعی را همگانی بکنیم و در سرتاسر مملکت توسعه بدهیم باید این جزو سیاست عمومی ما باشد و راههایش را باید پیدا بکنیم که چگونه دولت کارمندان خودش را بیمه بکند، چگونه کارفرما کارگران خودش را بیمه بکند، چگونه شرکتهای سهامی و سایر تشکیلاتی که جنبه شرکت و عمومیت دارد همه اعضای خودشان را بیمه بکنند. همانطور که گفتم تحت هر رژیمی آینده بشریت و ترقی مجامع و جوامع بینالمللی بر اساس شرکتهای تعاونی و بیمههای گوناگون اجتماعی استوار خواهدبود و زندگی افراد را از این راه در تمام مدت عمر تأمین نموده و موجبات راحت و رفاه آنها را فراهم خواهند ساخت.
- در قسمت صنعت، واحدهای صنعتی ایران به سطح تولیدی از لحاظ مقدار و به سطح فنی از لحاظ اتوماسیون و به سطح فنی از لحاظ مهندسان و کارگران متبحر و متخصص باید برسند که تولید کارخانجات ایران و قیمت فرآوردههای ایران با قیمت فرآوردههای ممالک صنعتی رقابت بکند، تا ما بتوانیم صنعت سالم و صنعت قابل رقابت با سایر ملل جهان پیدا بکنیم. این فقط موقعی ممکن است که واحد تولیدی ما به همان سطح برسد، یعنی واحد تولید ما از این چیزی که الان هست خیلی بالاتر باشد، و متخصصینی که پشت ماشینها ایستادهاند در کارشان تخصص کامل داشته باشند و ماشینها هم ماشین آخرین سیستم باشند. علاوه بر این، دو چیز دیگر را نیز ما باید درست یاد بگیریم، یکی مدیریت که هر قدر به آن اهمیت بدهیم باز کافی نخواهد بود، در این مورد خوشوقتم که شنیدم صاحبان صنایع ما و شاید دیگران در صدد تأسیس یک مدرسه عالی مدیریت در سطح بینالمللی در اینجا هستند که کار خوبی است. موضوع دیگر بازاریابی است که به آن مسئله بستهبندی، ارائه کالا، نشان دادن و معرفی کردن محصولات را اضافه میکنیم. البته معرفی کالا نه با دروغهای تبلیغاتی، بلکه با جنس خوب، زیرا بالاخره مردم آن را خواهند شناخت. بعضی اوقات میبینیم که یک کارخانه در آغاز کارش محصول خیلی خوبی در سطح بینالمللی میداد، اما کمکم چون از حمایت دولت برخوردار بود یا چون رقیب کافی نداشت، یا تقاضا بیش از تولید بود، کارخانه جنسش روزبهروز رو به تنزل گذاشت. به این ترتیب از راه کمتر مصرف کردن پول برای تولید درصدد برآمد منفعت بیشتری ببرد. این نوع کار کمکم شناخته میشود و به همه معرفی میگردد. این یک صنعت شکست خورده است که به هر صورت محکوم به نابودی است، در صورتی که کار ما باید به عکس باشد، واحد بزرگتر، تربیت کارگر ماهرتر، ارائه اجناس بهتر، و چون با مقیاس بزرگتر تولید میشود حتیالمقدور ارزانتر تا نتیجه مطلوب حاصل شود. در آغاز حمایت دولت از صنایع داخلی تا حدودی لازم و اجباری بود برای اینکه این صنعت راه بیفتد، اما حمایت از یک صنعت مریض که جنسش را گران میفروشد و احیاناً تقلب میکند، به کلی غرض است. به این مناسبت ما یک دستگاه جدید را به وجود آوردیم، این دستگاه یا صنایع جدیدی را راه میاندازد، یا بخشی که باید دولتی بماند مانند صنعت نفت و صنایع ذوبآهن همچنان دولتی باقی میمانند بقیه را هم باید به معرض فروش بگذارد. مدیر عامل اشاره کرد که در این کشور باید صرفهجویی و همچنین گذاشتن پول در بانکها که بعد تبدیل به خرید سهام گردد، تشویق بشود.
- این درست است، ولی ما میبینیم که در این مدت بورس ایران به حالت خیلی ضعیف درآمده و به اصطلاح معروف کرکر میکند، این یک پدیدهای است که باید بفهمیم چرا این طور است؟ آیا هنوز این امر نشانه آن است که مردم ایران به تشکیلات شرکتی اطمینان ندارند؟ یا اینکه این شرکتها خودشان را درست معرفی نکردهاند؟ یا آنکه هنوز اعتماد کافی ایجاد نشده است و بیلانهایی که کارخانجات میدهند سود حقیقی خودشان را نمیگویند؟ برای اینکه مردم فکر میکنند با این پولشان اگر سهم کارخانه را که ظاهراً فلان قدر درصد بیشتر منفعت نمیدهد بخرد، در جای دیگر بیشتر منفعت میکنند. متأسفانه این موضوع در اذهان هست که کارخانجات ما خیلی بیش از مقداری که اظهار میشود، منفعت میکنند. به همین جهت من به وزیر کار دستور اکید دادهام تا به هر وسیله شده بفهمد که سود کارخانجات ایران چقدر است تا آن اصل اصیل انقلاب ایران که کارگرها تا بیست درصد سود کارخانجات سهیم باشند، به طور اطمینانبخشی هم از طرف خود من و هم از طرف کارگران مورد تأیید قرار گیرد. در آن صورت ممکن است مردم بیشتر در این راه سرمایهگذاری بکنند و سهام کارخانجات بیشتر خرید و فروش بشود، زیرا آنچه مسلم است این است که در کشوری مثل ایران که در حال ترقی است اگر جنسی در آخر سال خیلی خراب و مفتضح نباشد، روی دست کسی باقی نمیماند. آنکه سیمانتان است آنکه قندتان است و آن روغن نباتیتان است که شاید کمبود آن را هم داشته باشیم. همینطور سیمان که کمبود داریم. قند را هم هنوز وارد میکنیم گو اینکه تقریباً به مرحله اشباع رسیده، روغن نباتی هم خیلی کم داریم، به هر صورت تمام مصنوعات ایران را به قول معروف سر دست میبرند، بعضیهایشان هم راه خارجه را پیدا کرده و صادر میشوند.
- و اما سرمایهگذاری در بخش کشاورزی، هیچ مملکتی موقعیت استثنایی و عالی ایران را از لحاظ سرمایهگذاری دولت در امر کشاورزی ندارد، چرا؟ برای اینکه اراضی بایری که کشاورز در آنها کار نمیکند میتواند به وسیله شرکتهای بزرگ یا خود دولت به صورت شرکتهای بزرگ کشت و صنعت درآید. در آنجا دیگر زارعی نبوده که بگوید مورد استثمار قرار گرفتهاست.
- آنجا ماشین است و کارگر که پشت ماشین مینشیند و مزایای همان کارگری را دارد که در کارخانه کار میکند، حتی ممکن است حقوق بیشتری داشته باشد، برای اینکه امروز در ایران کسانی که روی تراکتور یا بولدوزر یا کمباین مینشینند روزانه حقوقهای خیلی بالا میگیرند. آنها را هم میشود به هر وسیلهای که ممکن است بیمه کرد و مزایای خوبی برایشان تهیه نمود تا زندگی مرفهی داشته باشند، ولی دولت اضافه بر سرمایهگذاریهای بزرگی که برای امور کشت و صنعت روی مقیاس وسیع میتواند بکند، با بودن تعاونیها و به خصوص شرکتهای زراعی میتواند برای ایجاد شبکههای آبیاری تا حدود شبکه درجه چهار سرمایهگذاری نماید. در ممالک دیگر ساختن شبکه درجه چهار روی اصول مالکیت بعضی اوقات غیر ممکن است. ما اینجا وقتی شرکت سهامی زراعی داریم و مالکیت شرکت، هیچ گونه اشکالی برای ایجاد شبکه آبیاری نخواهیم داشت. تعاونیهای ما هم اگر بتوانند در امر آبیاری مقرراتی وضع بکنند که برای دولت امکان ساختن شبکههای سه و چهار پیدا بشود، کار خیلی عظیمی کردهاند. میل دارم وزیر اصلاحات ارضی با وزیر آب و برق در این موضوع مطالعه بکنند که آیا در شرکتهای تعاونی هم ممکن است امکاناتی که در شرکتهای سهامی وجود دارد ایجاد بشود یا خیر؟ این را هم تذکر میدهم که ساختن یک سد فقط به عشق اینکه شما یک سد ساختید و آماده نکردن شبکه آبیاریاش، یک نوع فانتزی است که برای کسانی که اول کارشان است شاید خوب باشد، ولی برای ایران امروز دیگر معنی ندارد و لازم نیست.
- سدی که شما امروز نقشهاش را میکشید (و شاید کشیدن نقشه سد تقریباً به اندازه ساختمان خود سد طول بکشد) باید توأم باشد با تهیه نقشه شبکه آبیاری. همان موقعی که شما ساختن یک سد را شروع میکنید باید شبکه آبیاریاش را هم شروع بکنید، در همان زمان آبریز سد را نیز از لحاظ فرسایش زمین باید تأمین بکنید، بوته است، درخت است، پاشیدن مالچ است، هر سیستم جدیدی که امروز برای جلوگیری از فرسایش زمین در آبریز یک سد لازم است، باید هماهنگ و همزمان با شروع ساختن سد پیشرفت بکند، والا ما سدی ساختیم به نام خود من در رودخانه دز، چند سال از عمر این سد میگذرد؟ فکر نمیکنم بیش از هفت یا هشت سال، سیصدمیلیون تُن گل و لای به وسیله باران و شستهشدن زمین بر اثر سیل در این سد جمع شده، اگر قرار باشد این وضع به همین مقیاس ادامه پیدا بکند بیست یا سی سال دیگر این سد پر میشود. چه سدی؟ سدی که روز اول سهمیلیاردوسیصدمیلیون مترمکعب ظرفیت ذخیره آبش بود و شاید هفتمین سد دنیا به شمار رود، شاید یکی از اکونومیکترین سدهای دنیا باشد، برای اینکه با حجم خیلی خیلی محدود به ارتفاع ۲۰۳ متر بتونریزی شده و شما میتوانستید سهمیلیاردوسیصدمیلیون مترمکعب آب در آن ذخیره بکنید و ۵۲۰هزار کیلووات برق تولید نمایید و درحدود ۱۴۰هزار هکتار زمین را نیز در زیر آن آبیاری بکنید. چه زمینی؟ زمینی در خوزستان که هر محصولی شما آنجا بکارید، رکورد دنیا است. نیشکر بکارید، مطابق گزارشی که به من دادهاند شاید ۱۲۵ تن نیشکر در هکتار محصولتان باشد، اقلاً ده درصد شهد و شیرینی دارد، این نیشکر یعنی دوازده تن و نیم حداقل شکری است که شما در هر هکتار از آنجا برمیدارید و این رکورد دنیا است. برای آزمایش در آنجا چغندر کاشتند زیرا سابقاً فکر میکردند در خوزستان نمیشود چغندر کاشت، ولی حد متوسط برداشت ۷۰ تن بود، در خیلی نقاط ۱۰۰ تن برداشت چغندر است. به تازگی مارچوبه در آنجا کاشتند، سؤال کردم، گفتند میزان محصول فعلاً چهار تن و نیم در هر هکتار است، ولی مطمئناً به پنج تن و احیاناً شش تن مارچوبه در هر هکتار میرسیم که باز رکورد بینالمللی است. هر چه در این سرزمین بکارید با این آبهای تمیزی که از کوههای نزدیک سرازیر میشود، به خصوص با تشعشع آفتابی که در خوزستان داریم، همین نتیجه را خواهد داد.
- به هر حال ما در آن سد جلوی فرسایش زمین را نگرفتیم، در نتیجه سیصدمیلیون تن گل و لای داخل سد رفتهاست. ما از روز اول ساختمان شبکه آبیاری سد را با ساختمان سد توأم نکردیم، در نتیجه اکنون که هشت سال از اختتام سد میگذرد، هنوز شاید نصف اراضی این سد آبیاری نمیشود.
- سفیدرود هم همینطور، سایر سدهای ما نیز به نسبت بزرگی و وسعتشان نیز به همین درد مبتلا هستند، برای اینکه شبکههای آبیاریشان همزمان با ساختمان سد شروع نشدند، اما از این پس دیگر این کار نخواهد شد، مگر در جایی که بگویند ساختمان سد برای آب آشامیدنی اهالی آن منطقه حیاتی است و هیچ راه دیگری وجود ندارد، یا اینکه بگویید اگر این سد را ما نسازیم ممکن است فیالمثل سیل یک قسمت بزرگ از مملکت را از بین ببرد، یا اینکه بگویید این سد از لحاظ تولید الکتریسیته طوری در موقعیت مناسبی قرار گرفته که از فروش برقش ما میتوانیم از نظر اقتصادی این کار را توجیه بکنیم، ولی من تعجب خواهم کرد که وجود یک سد را فقط به خاطر برقش در کشوری که این همه نفت و گاز دارد، شما بتوانید از لحاظ اقتصادی توجیه بکنید و بگویید که این کار برای ما فایده دارد، در صورتی که تبدیل این همه گاز که خداوند به این مملکت دادهاست به برق، تقریباً برابر قیمت تولید برق از آب میشود، به خصوص که سرمایهگذاری اولیه برای برقی که از آب گرفته میشود سنگینترین سرمایهگذاریها است. پس گفتم در بخش کشاورزی هیچ مملکتی چنین موقعیتی را ندارد، زیرا شبکههای آبیاری را تا حدود درجه چهار که آخرین مرحله توسعه شبکه است رساندهاست. میل دارم درباره تعاونیها هم مطالعه بشود که در آنجا به چه شکل میتوان شبکه چهار را پیاده کرد؟ شرکتهای سهامی زراعی که جای خود دارند، سرمایهگذاری دیگری که در کشاورزی ایران میشود ایجاد مراکز پژوهشی عالی با شهرت بینالمللی است. هر منطقه کشور که دارای آب و هوای به خصوصی باشد، حتماً باید یکی از این مراکز لابراتواری و تجسس کشاورزی داشته باشد.
- خوزستان آب و هوای به خصوصی دارد، خراسان همینطور، آذربایجان به همین ترتیب، سواحل دریای خزر غرب و شرقش از هم جدا است، در غربش حدود دو متر باران در سال میبارد، در شرقش هم در سالهای خوب بین ۷۰۰ تا ۸۰۰ و ۹۰۰ میلیمتر باران میآید، فلات مرکزی ایران هم که البته وضع به خصوصی دارد. سرمایهگذاری ما باید در راه شناختن جنس خاک ایران و تجزیه آبهای کشور و املاحی که دارند صورت گیرد و معلوم شود که چه کود شیمیایی باید در نقاط مختلف مورد استفاده قرار گیرد. همچنین کدام بذر بهتر به این آب و هوا و به این خاک میخورد و همه جای دنیا را بگردید تا بهترین بذر را پیدا بکنید.
- خاطرم هست که در طول دو سال، سه سال، چهار سال من به بعضی از مسئولین امور خودمان میگفتم: میگویند یک بذر خارجی هست که خیلی خوب است، بروید آن را پیدا بکنید. با توجه به اینکه مردم ما، کسانی که در ادارات هستند، عاشق مسافرتند و برای هیچ به اولین بهانه بار سفر میبندند و به گردش میروند، در این مورد نمیدانم چرا تمایلی به سفر نداشتند و کسی نمیرفت که آن بذر را پیدا کند.
- بعد شنیدم که از درختهای اکالیپتوس در حدود دویست و شاید دویستوپنجاه نوع مختلف در دنیا وجود دارد. به آنها گفتم بروید آن را بیاورید، برای اینکه من میدانم و گزارشش را خواندم که درخت اکالیپتوس در هر آب و هوایی رشد میکند، در باتلاق رشد میکند، در جایی که اصلاً باران نمیآید رشد میکند، در زمین شورهزار رشد میکند، حتی درختهای اکالیپتوسی هست که در باتلاق درست مثل پمپ آب رفتار میکند، اشخاصی که دیدهاند، عکس آن را گرفتهاند که از کله درخت آب پاشیده میشود، یعنی این درخت مثل پمپ آب را از زمین میکشد و آن وقت اجباراً از بالا پخش میکند، برای اینکه تمام درخت از آب پر میشود، خیلی از زمینهای شورهزار را میتوانند به وسیله درختهای اکالیپتوس کنترل بکنند و شوریاش را کم نمایند. هر چه در طول سه چهار سال گفتم که یک دانه از آنها را به عنوان نمونه برای من بیاورند و نشان بدهند، نیاوردند و این همان سنگینی است که به آن اشاره شد.
- حالا ما با آن چک لیستها و بازرسیها خواهیم دید که افراد ما سبک هستند یا سنگین. هر قدر ما در ورزش کشتی طالب سنگینوزن هستیم، در ادارات افراد باید سبک و چابک باشند، البته از لحاظ رفتار، نه از لحاظ قطر شکم. طبقاتی که شاید از آنها کمتر انتظار استقبال این موضوع را داشتیم اتفاقاً درک کردند که این موضوع تا چه حد مهم است.
- تولید کشاورزی ایران باید به اندازهای باشد که جمعیت ایران با پرداخت قیمت عادلانه، یعنی چیزی که از قیمت بینالمللی بیشتر نباشد، به اندازه کافی بخورد و در بدن او آن مقدار کالری که لازم است، برود و احیاناً اگر امکانش باشد ایران با تولید اضافه بر مصرف خود قسمتی از کمبود مواد کشاورزی دنیا را جبران بکند. بدین ترتیب به موضوع کشاورزی و همچنین به موضوع صنایع کشور در حدود فلسفه انقلاب اشاره کردیم و گفتیم چه چیزهایی در دست دولت باید باقی بماند و چه کارهایی را بخش خصوصی باید بکند، ولی مواظب باشید برای قسمتی که در دست دولت است هر سرمایهگذاری که لازم است باید بکنید و از آن غافل نباشید، یعنی شرکت ملی نفت ایران همانطور که بارها گفتم بزرگترین شرکت نفت دنیا خواهد بود. برای اینکه تولیدش در کشور خود ما هست، اما شرکتهای بزرگ دنیا که در ممالک دیگر کار میکنند و از آنجا منفعت میبرند، ممکن است اصلاً یک روز قراردادشان فسخ بشود، ممکن است روزی آنها را بیرون بکنند، ممکن است روزی آنها از آن منافع سرشارشان محروم بشوند، در صورتی که شرکت ملی نفت ایران با نفت خودش سر و کار دارد. شرکت ملی نفت ایران باید بزرگترین شرکت نفتی جهان باشد. نفت بزرگترین منبع درآمد داخلی ما است، نفتی که این شرکت میفروشد اگر ما زیاد قیمتها را پایینتر از قیمت واقعی نیاوریم منفعت دارد، گازی که میفروشد منفعت دارد، اگر شرکت ملی نفت ایران مقام خودش را حفظ بکند میتواند بزرگترین شرکت پتروشیمی دنیا هم باشد، برای اینکه تمام مواد اولیهاش در داخل خود مملکت است، بنابراین هر سرمایهگذاری که در آنجا لازم است باید بشود. لولهکشی که باید در سراسر این مملکت بشود، لولهکشی نفت و گاز است. پالایشگاههای متعددی نیز باید ساخته شود. پس در قسمت صنایع برای بخش دولتی، شرکت ملی نفت مقام اول را دارد. بعد شرکت توسعه صنعتی است که از این دو نمیتوانیم غافل باشیم، همچنین توسعه ذوبآهن که بهرهبرداری از آن و گسترش زیربنایی آن در نزدیک اصفهان باید به حداکثر امکان برسد.
- اگر در برنامه پنج ساله ظرفیت آن فقط دومیلیون تن است، ولی شما بتوانید آن را به چهارمیلیون تن برسانید بهتر است، زیرا این کار اقتصادی خواهد بود. پس فراموش کردن بخش صنایع دولتی برای ما امکانپذیر نیست، برای اینکه اولاً هیچ چیزی از این پر منفعتتر نیست، ثانیاً بعضی چیزها برای ما جنبه حیاتی و استقلال ملی دارد، کما اینکه ذوبآهن دارای همین وضع است. فکر ایجاد ذوبآهن که از زمان پدر من شروع شد ما را در حدود سی سال در حال انتظار گذاشت تا اینکه علیرغم خیلی چیزها تصمیم گرفتیم این کار بشود، حالا اجرای این طرح نه فقط جنبه ارضاکننده برای استقلال ما دارد، بلکه طبق حسابهایی که میشود، از لحاظ مالی هم برای ایران منفعت خواهد داشت و قیمتی که به دست خواهد آمد با قیمتهای بینالمللی رقابت خواهد کرد.
- اکنون که موضوع شرکت ملی نفت به میان آمده، دو سه مطلب است که باید آنها را تذکر داد. ملاحظه بکنید در قسمت نفت ما موفقیتهای زیادی به دست آوردیم، این موفقیتها با زحمت به دست آمد و ما آن کاری را که میتوانستیم در این راه انجام بدهیم مطمئن باشید تا سرحد امکان انجام دادیم، ولی موضوع نفت در دنیا موضوعی است که شاید یکی از نمونههای ظلم ممالک پیشرفته نسبت به ممالک تولیدکننده مواد اولیه باشد. این مطلب را ما در کنفرانس ژنو چندین بار عنوان کردیم و تذکر دادیم که این وضع قابل تحمل نیست.
- حالا ایران خوشبختانه از مرز عقبماندگی گذشته است. کشورهای در حال توسعهای که مواد اولیه میفروشند، قاعدتاً چون کشورهای عقبافتاده هستند، رشد جمعیتشان زیاد است. ما دیدیم که رشد جمعیت بیشتر در ممالکی است که مردم تفریحی ندارند، کما اینکه رشد بعضی از این ممالک به سه یا سهونیم درصد میرسد، در صورتی که رشد اقتصادیشان یا صفر است یا پایینتر از صفر. چرا؟ برای اینکه بهای مواد اولیهای که به دنیا میفروشند سال به سال به میل کشورهای مصرفکننده پایینتر میآید.
- برای اینکه آن کسی که مصرف میکند در واقع خریدار است و میتواند قیمت خودش را تحمیل بکند و بعد فرآوردههای خودش را سال به سال گرانتر بفروشد.
- پس کشورهای عقبافتاده یا کشورهای در حال رشد سال به سال فقیرتر میشوند، زیرا هم جمعیتشان بالا میرود، هم قیمتهای مواد اولیهشان پایین میآید، هم چیزی که احتیاج دارند و میخرند گرانتر است و این قابل دوام نیست. یک روز این وضع منفجر خواهد شد و ممکن است دنیایی را به آتش بکشد. این حرفهایی هم که ما از طرف آنها میزنیم روی عقده ما نیست، برای اینکه خوشبختانه ما این وضع را نداریم، وضع ما طور دیگری است، ولی موضوع نفت قابل تذکر است.
- ملاحظه کنید در دوازده سال اخیر در مورد صنعت نفت در دنیا چه پیشآمدهایی کردهاست. آن چیزی که من یادم هست موضوع « پُستد پرایس » است. بهای نفت در خلیج فارس در چند سال پیش پایین آمد، یعنی نفت ایران و تمام منطقه را از سابق ارزانتر « پستد پرایس » کردند، در صورتی که در همین مدت و شاید در نصف این مدت ارزش آن پولی که به ما میدهند، حالا دلار یا لیره یا هر چیز دیگر درحدود ۳۷ درصد کمتر شده، برای اینکه هزینه زندگی در آن ممالک درحدود ۳۷ درصد بالا رفتهاست، پس هم قیمت کمتری به ما میدهند و هم جنسهایی را که ما باید با همین پول بخریم در حدود ۳۷ درصد گرانتر باید بخریم، آیا این عادلانه است؟ بد نیست در این مورد مقایسهای بکنیم، البته درباره خودمان صحبت میکنیم و به کسان دیگر کاری نداریم.
- منفعتی را که ایران از فروش نفتش میکند مقایسه بکنید با منفعتی که شرکتهای عامل میکنند و باز آن را مقایسه بکنید با مالیاتی که کشورهای پیشرفته از همان نفت به دستشان میآید. این سه تا را با هم مقایسه بکنید، خواهید دید مالیاتی که ممالک دیگر به نفت میبندند بالاتر از منفعتی است که کشور تولیدکننده و یا شرکتهای عامل دارند. ممالکی که عضو اوپک هستند، این دفعه از هر دفعه دیگر بیشتر عزمشان را جزم کردهاند که به این موضوع رسیدگی بکنند و تا جایی که ممکن است حقوق طبیعی و حق خودشان را به دست بیاورند. ایران در این مورد کاملاً آماده است. ایران خوشبختانه تحت هیچ نوع نفوذی نیست، هیچ ملاحظهای هم نمیکند. البته ما از آن سیاستهای دون کیشوتی نداریم که بدون مطالعه و بدون تعقل، دیوانهوار یک شمشیر چوبی را روی سرمان تکان بدهیم و راه بیفتیم بی آنکه فکر بکنیم نتیجه کار چه میشود؟ نه، ولی از طرف دیگر هیچ نفوذ غیر ایرانی نخواهد توانست ما را در اتخاذ سیاست ملی و معقولی که برای حفظ منافع ایران در هر موردی لازم باشد، باز دارد.
- امیدوارم همین عزم در همه جا باشد که ممالک اوپک هم از یک طرف معقولانه و با حساب و کتاب و از طرف دیگر به طور غیر متزلزل، تصمیماتی را که در کنفرانس اوپک اتخاذ میشود، به مرحله عمل بگذارند. شاید موقع آن رسیدهاست که اصولاً قیمتهای مواد اولیه در دنیا به تناسب بالارفتن مواد تولیدشده ممالک صنعتی فرق بکند. دیگر از این درخواست سادهتر نمیشود. شما جنس را از ما ارزانتر میخرید، جنس خودتان را گرانتر میفروشید. ما هر روز لاغرتر میشویم و شما هر روز چاقتر، روزی شما خواهید ترکید، هیچ تردیدی نیست. این سیاست خیلی علنی و واضح ایران البته دشمنیهایی را ایجاد میکند، چنانکه میبینیم با چه طریق حقیقتاً مضحکی افرادی که اصلاً هیچ شباهت و وجه تشابهی با هم ندارند، ولی در یک هدف که ضدیت با پیشرفت ایران است با هم شریکند در گوشه و کنار به دور هم جمع میشوند، اشخاص بیوطنی که اگر مخالف این سیستم و این رژیم بودند و میگفتند که ما از این رژیم خوشمان نمیآید، حرفشان تا حدی قابل فهم بود. یا اگر کسی از قیافه پادشاه خوشش نمیآید، خوب، این را نمیشود زیاد ایراد گرفت، چه میشود کرد؟ اما عمل کردن علیه مملکتی که پیشرفت مادیاش تا این حد بوده، از لحاظ رشد پیشرفتش ده درصد بوده، از لحاظ آزادشدن دهقانش، از لحاظ آزادشدن کارگرش، از لحاظ پیشرفت زن ایرانی که به این مقام رسیده، سپاههای انقلاب ایران که برای خدمت به دورافتادهترین نقاط این کشور میروند، این کارها را با آن کارشکنیها چطور میتوان توجیه کرد؟ چگونه اینها به خود حق میدهند که بیایند و با سیاست سازندگی که در این مملکت است مخالفت بکنند، با انقلاب ایران مخالفت بکنند و بخواهند این کشور تحویل اجنبی بشود؟ تازه تحویل اجنبی بشود که چه کار بکنند؟ آن اجنبی که خودش به زبان آمده و گفتهاست که من اصلاً در سیاستم شکست خوردهام. این البته از یک طرف جای تمسخر است و از طرف دیگر جای تأثر که اینها اگر تعدادشان ۲۰۰ نفر، ۳۰۰ نفر، ۴۰۰ نفر، حتی ۱۰۰۰ نفر است باز چرا بایستی این پدیده ایجاد بشود؟ این موضوع چون مهم نیست روی آن تکیه نمیکنم، فقط جای تأسف است. اصالت کار ما طوری است که در عرض مدتی کوتاه این نتیجهها را داده، خواهید دید که پنج سال دیگر نتیجهاش چه خواهد بود و بیست سال دیگر چه نتیجهای خواهد داد. تا دوازده سال دیگر یعنی وقتی این برنامه تمام بشود و بعد برنامه پنج ساله پنجم و برنامه پنج ساله ششم به پایان برسد، ایران وارد دوره تمدن بزرگ خواهد شد. ما حالا درباره کارمان میگوییم جهش بزرگ و کار بزرگ، ولی بعد در دوازده سال دیگر من نام آن را تمدن بزرگ میگذارم، بر اساس فلسفه انقلاب ایران و پیشرفتهایی که در تمام زمینهها خواهیم کرد.
- صحبت از آموزش شد. قبلاً خیلی مختصر درباره آن سخن گفتم، حالا باید بیشتر به این موضوع اشاره بکنم. ایران در آینده نزدیک شاید اگر در برنامه پنج ساله پنجم نشود، حتماً تا ده سال دیگر برنامهاش این خواهدبود که بتواند از لحاظ آموزشی اولاً بیسواد نداشته باشد، ثانیاً دبیرستانها و مدارس حرفهایش به اندازهای باشد که احتیاجات مملکت را تأمین بکند، همچنین از لحاظ دانشگاهی آنقدر وسیله در داخل کشور باشد که هیچ کس به علت اینکه در ایران جا نیست، مجبور به رفتن به خارج نباشد، یعنی تمام کادر دانشگاهی ایران که برای پیشرفت کارش لازم است، در دانشگاههای ایران به اندازه کافی وجود داشته باشد تا هم دانشجویان ایرانی را بپذیرد و هم هزاران نفر از ممالک دور و نزدیک در دانشگاههای ایران مشغول تحصیل شوند، کما اینکه اکنون این کار شروع شده و عدهای برای کارهای خیلی تخصصی به دانشگاههای ما میآیند.
- البته ما نیز باید فارغالتحصیلان خود را به خارج کشور بفرستیم، هم برای کارهای تخصصی و هم برای تطبیق کارها، برای اینکه محیط دیگری را ببینند و تماسهای علمی حاصل کنند و ما از تماسهایشان بهرهمند بشویم. پس در این برنامه پنج ساله ما باید چه در پایینترین سطح آموزشی و چه عالیترین سطح به آن توجه کامل بکنیم و اما وسایل دفاعی مملکت اگر نباشد هیچ یک از این کارها عملی نباشد ما نباید هیچ گاه از فکر دفاع خود غافل بمانیم. تمام آرزوها و تمام فلسفههای عالی انسانی و انقلابی ما موقعی عملی است که این مملکت استقلال داشته باشد و مرز و بومش محفوظ بماند، و الا فلان کس خواهد گفت که من پرچم تو را از روی کشتی به زور پایین میکشم. اگر حقیقتاً کار ما به اینجا برسد انتحار دستهجمعی بهتر است، یا اگر زمامداران و ملتی این قدر بی فکر باشند که پیشبینی این روزها را نکنند، آن زمامداران و آن ملت اصلاً حق حیات و اجازه زندگی ندارند.
- با وجود این ما درمورد قوای مسلح خود از لحاظ تعداد و از لحاظ تشکیلات تا جایی که ممکن است صرفهجویی خواهیم کرد. در چند روز آینده تصمیماتی خواهیم گرفت که نمودار همین موضوع است، از جمله صرفهجویی در سازمان، منتها تا آن حد که این کشور برای دفاع از خودش هیچ وقت احتیاج به فرستادن یک تلگراف حتی برای نزدیکترین دوستش نداشته باشد که خواهش میکنم به کمک ما بیایید، زیرا دیدیم که این نوع درخواستها از طرف کشوری که نه عزمش را دارد و نه امکانش را که از خود دفاع بکند، به چه فجایع بینالمللی منتهی شدهاست. اسم نمیآورم، ولی نمونهاش را همین امروز در دو سه نقطه دنیا میبینید، اما چون یک قوای تأمینیه نیرومند بدون اقتصاد سالم نمیتواند دوام داشته باشد، ما قوایی را که مملکت لازم دارد به حداقل میرسانیم، برای اینکه سعی میکنیم نفراتی را تربیت بکنیم که از لحاظ تبحر و تخصص و روحیه و اراده از هیچ کس کمتر نباشند. ضمناً سلاحهای غیر اتمیک که بهتر و موفقتر از سلاحهای دیگر باشد در اختیار آنها میگذاریم، ولی باز تکرار میکنم که این نیروی دفاعی به حداقل تعدادی که مملکت را به خطر نیندازد خواهد رسید و امیدوارم که تخصص افراد و روحیه آنها جبران کمبود قوای ما را از لحاظ کمیت بکند. در عین حال باید تذکر بدهم سیاست دفاعی که اکنون گفتم تطبیق میکند با اوضاع فعلی، اما اگر خدای ناخواسته وضع اطراف ایران و اوضاع جغرافیایی نزدیک کشور تغییر بکند به طوری که خطراتی متوجه مملکت بشود، به همان تناسب ما مجبور خواهیم شد که بر قدرت دفاعی خودمان بیفزاییم.
- با توسعه دموکراسی که روزبهروز در مملکت بیشتر میشود، آن صحبتی که کردم دایر بر اینکه اساس دموکراسی جامعه ایران نمیتواند بر یک شالوده غیر دموکراتیک اقتصادی قرار گیرد و به عکس یک شالوده اقتصاد دموکراتیک بدون دموکراسی سیاسی عملی نمیشود، خوشبختانه در هر دو زمینه داریم پیشرفت میکنیم. در دموکراسی سیاسی ما از پایینترین سطوح که انجمن ده باشد چندین چیز مکمل دموکراسی داریم که یکی شرکتهای تعاونی است، دیگری شرکتهای سهامی زراعی، یکی هم خانههای انصاف، در آینده نیز خانههای فرهنگ به دموکراسی کمک خواهد کرد. وقتی ما در آنجاها تلویزیون و رادیو بگذاریم و افرادی بروند و برای آنها تمدن و فرهنگ ایران را توضیح بدهند، کتابخانه و وسایل دیگر داشته باشند، اینها البته به دموکراسی کمک خواهند کرد. هر قدر فکر آنها بازتر و فهمشان بیشتر بشود، بیشتر دموکراسی را درک میکنند. از آنجا میآییم به انجمنهای شهر و شهرستان و استان و بالاخره به مجلسین سنا و شورای ملی. تمام اینها هر کدام یک مرحله و پلهای است که برای تعمیم دموکراسی ایران ایجاد شدهاست، اینها وقتی با ریشهکن شدن بیسوادی و توسعه وسایل آموزشی توأم بشود و بعد تطبیق بکند با اقتصاد دموکراتیک هدف ما جامه عمل خواهند پوشید.
- و اما اقتصاد دموکراتیک یعنی اقتصادی که در آن صنایعی که تعیینکننده قیمت است مانند نفت، آهن، حمل و نقل، پست و تلگراف، گاز، فرآوردههای پتروشیمی (که میتوانیم مردم را تا حدی در قسمت اخیر شریک بکنیم زیرا تعیینکننده قیمت نیست) در دست جامعه قرار دارد که به وسیله دولت که نماینده جامعه است اداره میشود، همچنین شرکت کارگران در سود کارخانهها که باز باعث تعمیم اقتصاد دموکراتیک میشود، همین طور کارهای دیگری که در امور روستایی میکنیم، زیرا زراعت ایران کمکم دارد یک زراعت صنعتی میشود و اسمش هم کشت و صنعت است.
- پس این دو در کنار هم و توأم با هم پیشرفت خواهدکرد و رژیم دموکراتیک ما با اقتصاد دموکراتیک ایران به موفقیتهای بسیار چشمگیر نائل خواهد شد.
- حالا هدفهایی را که برای برنامه پنج ساله پنجم داریم در چند جمله خلاصه میکنم:
- از لحاظ کشاورزی مطالب را گفتم و تذکر دادم که اهمیت زیادی به کشاورزی میدهیم. از لحاظ صنعت کارهایی که در بخش دولتی کردیم از هر جهت کامل است، به خصوص در شرکت ملی نفت و صنایع ذوبآهن. موضوع جدیدی که باید به آن اشاره بکنم و هنوز به اندازه کافی درباره اهمیت آن توضیح داده نشده، مسئله کشف معادن مس است، همچنین توسعه شبکه برق که اگر به همین آهنگ بخواهیم پیش برویم فوقالعاده است، زیرا یک رشد ۳۷ درصد گمان میکنم در دنیا بیسابقه باشد، با این حال اگر احتیاج باشد سعی میکنیم این رشد را حفظ بکنیم.
- موضوع آموزش را هم شرح دادم، و اما درباره مسئله خدمات باید بگویم چیزی که زودتر از همه در زندگی مردم تأثیر خواهدکرد موضوع ساختمان مسکن است، چه در شهرها و چه در روستاها. اگر ما چند چیز را بتوانیم به قیمتهای تقریباً ثابت به اختیار مردم بگذاریم، بزرگترین کار را انجام دادهایم و این امر خیلی مهمتر از آن است که سال به سال به حقوق کارمندان اضافه بکنیم، این چیزها یکی مواد مصرفی و دیگری مسکن است. اگر ما بتوانیم مسکن در اختیار مردم بگذاریم و مخصوصاً در این مورد به بعضیها بیشتر توجه بکنیم کار شایستهای انجام دادهایم، زیرا مثلاً اگر به یک افسر و یک درجهدار ارتش مسکن بدهیم این وسیله انجام وظیفه او است، برای اینکه در نقطهای خدمت میکند که گاهی هیچ چیز در آنجا نیست، حتی شهر و آبادی نیست، پس مسکن برای او جزو وسائل کار و انجام وظیفه به شمار میرود. این مسکن نباید کرایهاش از مقدار معینی از حقوق او بیشتر بشود، حداکثر ده درصد و در خیلی از موارد پنج درصد، برای سایر کارمندان دولت هم همینطور. اگر ما یک مسکن ارزانقیمت در اختیار کارمند بگذاریم، خیلی مهمتر از آن است که حقوق را اضافه بکنیم، برای اینکه اگر حقوق بالا برود قیمت مسکن و قیمت تمام احتیاجات زندگی هم بالا میرود و این در واقع نقض غرض است. نمیگویم حقوق بالا نرود، باید بالا برود، ولی فقط در موقعی که بالارفتن حقوق برای بهتر زندگی کردن باشد نه تنها برای جبران گران شدن هزینه زندگی. ما موقعی بهتر زندگی میکنیم که میزان حقوق بالا میرود، یعنی قدرت خرید فرد یا خانواده بیشتر میشود و بهتر زندگی میکند، ولی اگر هزینه زندگی ده درصد بالا رفت و شما هم ده درصد به حقوقتان اضافه شد، در این صورت زندگی در همان سطح میماند و بهتر زندگی نمیکنید، در حالی که من میگویم سعی کنید قیمت چیزهای مهم را ثابت نگه دارید. یا اگر احیاناً بعضی اوقات قیمتها مانند سایر نقاط دنیا بالا رفت و این افزایش قیمت مثلاً دو درصد بود. شما اگر امکانش را داشتید سه درصد به حقوقها اضافه بکنید تا همیشه کارمند قدری بهتر از سابق زندگی بکند. با این حال اگر شما مسکن ارزان در اختیار او بگذارید وضع خیلی بهتر خواهد شد. زیرا الان ۲۰ و شاید ۲۵ درصد حقوق کسانی که خانه ندارند برای پرداخت کرایه خانه میرود، از این رو اگر شما بتوانید کرایه خانه را به حدود ۱۲ یا ۱۵ درصد حقوقش برسانید، این ۱۰ درصد بقیه را در واقع به حقوق او اضافه کردهاید بدون اینکه بر قیمت اجناس اضافه بشود و بدون اینکه تولید تورم در مملکت بکند.
- ولی برای اکثر کارمندان دولت ما باید خانهسازی بکنیم. وقتی که برای آنها خانه ساختیم چون عرضه زیاد میشود به طور غیرمستقیم کرایه خانهها در سطح مملکت پایین میآید و رفاه بیشتر برای مردم ایجاد میشود. پس جزو خدمات، موضوع خانهسازی را هم باید در نظر بگیرید، حتی خانهسازی به وسیله مؤسسات داخلی و شرکتهای خارجی که اگر بیایند به اقساط خانه بسازند و پولشان را به تدریج بگیرند فکر میکنم این سیاست صحیحی باشد، زیرا به همان اندازه که توسعه صنایع مملکت مهم است توسعه خانهسازی هم دارای اهمیت است. در این مورد مثالی میزنیم:
- ما در تبریز و اراک مراکز مهم صنعتی ایجاد کردیم. اگر در این دو نقطه به اندازه کافی برای کارگرانی که در آنجا مشغول کار خواهند شد خانه نسازیم، چه خواهد شد؟ بدون شک کرایه خانه در آنجاها به قدری بالا خواهد رفت که اگر حقوق فعلی را به کارگر بدهیم نمیتواند در آنجاها زندگی بکند، مگر اینکه حقوق او را دو یا سه برابر بالا ببریم تا زندگیاش نظیر زندگی کارگر دیگر ایرانی در سایر نقاط مملکت بشود. تهیه برنامه شما فکر میکنم روی همین خطوط باشد مگر اینکه در آینده پیشامدهایی بکند که از حدود کنترل و یا پیشبینی ما خارج باشد، در آن موقع وقت دارید که تقدمها را معین کنید و آن متناسب با اوضاع بینالمللی و احتیاجات داخلی کشور خواهدبود.
- امیدوارم برنامه فعلی با موفقیتی که تا به حال داشته و بیش از مقدار پیشبینی شده بوده خاتمه پیدا بکند و برنامه پنجم را هم به یاری خداوند بتوانیم با همین موفقیت و شاید بیشتر تنظیم کنیم و انجام بدهیم. ما اگر در پروژههایمان دقت بکنیم و در مخارجشان نظارت دقیق داشته باشیم، میتوانیم آنها را ارزانتر و سریعتر تمام کنیم و تفاوت این دو خیلی خواهد بود.
- پروژهای که میبایستی در عرض سه سال با فلان مقدار سرمایه تمام بشود، معمولاً ما آن را در عرض هفت هشت سال تمام میکنیم و در نتیجه تفاوت هزینه زندگی و گرانی بین سه سال تا هشت سال علاوه بر آنکه پروژه را گرانتر تمام میکند موجب اتلاف وقت میشود و پروژه را غیر اقتصادی میسازد.
- درباره این چیزها دقت بکنید و همچنین سعی نمایید اغلب کارهای مملکتی را با ماشین حساب انجام بدهید و در حقیقت مکانیزاسیون کامل بکنید.
- امیدوارم نتایجی که از برنامه پنج ساله پنجم خواهیم گرفت از برنامه اخیر هم درخشانتر باشد.