تفاوت میان نسخه‌های «دیوان شمس/صبر مرا آینه بیماریست»

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (clean up using AWB)
 
 
خط ۷: خط ۷:
 
| یادداشت =
 
| یادداشت =
 
}}
 
}}
 +
{{شعر}}
 
{{ب|صبر مرا آینه بیماریست|آینه عاشق غمخواریست}}
 
{{ب|صبر مرا آینه بیماریست|آینه عاشق غمخواریست}}
 
{{ب|درد نباشد ننماید صبور|که دل او روشن یا تاریست}}
 
{{ب|درد نباشد ننماید صبور|که دل او روشن یا تاریست}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۲ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۵:۵۹

' دیوان شمس (غزلیات) (صبر مرا آینه بیماریست)
از مولوی
'


صبر مرا آینه بیماریست آینه عاشق غمخواریست
درد نباشد ننماید صبور که دل او روشن یا تاریست
آینه جویی‌ست نشان جمال که رخم از عیب و کلف عاریست
ور کلفی باشد عاریتیست قابل داروست و تب افشاریست
آینه رنج ز فرعون دور کان رخ او رنگی و زنگاریست
چند هزاران سر طفلان برید کم ز قضا دردسری ساریست
من در آن خوف ببندم تمام چون که مرا حکم و شهی جاریست
گفت قضا بر سر و سبلت مخند کاین قلمی رفته ز جباریست
کور شو امروز که موسی رسید در کف او خنجر قهاریست
حلق بکش پیش وی و سر مپیچ کاین نه زمان فن و مکاریست
سبط که سرشان بشکستی به ظلم بعد توشان دولت و پاداریست
خار زدی در دل و در دیدشان این دمشان نوبت گلزاریست
خلق مرا زهر خورانیده‌ای از منشان داد شکرباریست
از تو کشیدند خمار دراز تا به ابدشان می و خماریست
هیزم دیک فقرا ظالمست پخته بدو گردد کو ناریست
دم نزدم زان که دم من سکست نوبت خاموشی و ستاریست
خامش کن که تا بگوید حبیب آن سخنان کز همه متواریست