تفاوت میان نسخههای «دیوان شمس/دفع مده دفع مده من نروم تا نخورم»
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
(ورود خودکار مقاله) |
|||
خط ۷: | خط ۷: | ||
| یادداشت = | | یادداشت = | ||
}} | }} | ||
+ | {{شعر}} | ||
{{ب|دفع مده دفع مده من نروم تا نخورم|عشوه مده عشوه مده عشوه مستان نخرم}} | {{ب|دفع مده دفع مده من نروم تا نخورم|عشوه مده عشوه مده عشوه مستان نخرم}} | ||
{{ب|وعده مکن وعده مکن مشتری وعده نیم|یا بدهی یا ز دکان تو گروگان ببرم}} | {{ب|وعده مکن وعده مکن مشتری وعده نیم|یا بدهی یا ز دکان تو گروگان ببرم}} |
نسخهٔ کنونی تا ۱۵ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۰۷:۳۶
' | دیوان شمس (غزلیات) (دفع مده دفع مده من نروم تا نخورم) از مولوی |
' |
دفع مده دفع مده من نروم تا نخورم | عشوه مده عشوه مده عشوه مستان نخرم | |
وعده مکن وعده مکن مشتری وعده نیم | یا بدهی یا ز دکان تو گروگان ببرم | |
گر تو بهایی بنهی تا که مرا دفع کنی | رو که بجز حق نبری گر چه چنین بیخبرم | |
پرده مکن پرده مدر در سپس پرده مرو | راه بده راه بده یا تو برون آ ز حرم | |
ای دل و جان بنده تو بند شکرخنده تو | خنده تو چیست بگو جوشش دریای کرم | |
طالع استیز مرا از مه و مریخ بجو | همچو قضاهای فلک خیره و استیزه گرم | |
چرخ ز استیزه من خیره و سرگشته شود | زانک دو چندان که ویم گر چه چنین مختصرم | |
گر تو ز من صرفه بری من ز تو صد صرفه برم | کیسه برم کاسه برم زانک دورو همچو زرم | |
گر چه دورو همچو زرم مهر تو دارد نظرم | از مه و از مهر فلک مهتر و افلاک ترم | |
لاف زنم لاف که تو راست کنی لاف مرا | ناز کنم ناز که من در نظرت معتبرم | |
چه عجب ار خوش خبرم چونک تو کردی خبرم | چه عجب ار خوش نظرم چونک تویی در نظرم | |
بر همگان گر ز فلک زهر ببارد همه شب | من شکر اندر شکر اندر شکر اندر شکرم | |
هر کسکی را کسکی هر جگری را هوسی | لیک کجا تا به کجا من ز هوایی دگرم | |
من طلب اندر طلبم تو طرب اندر طربی | آن طربت در طلبم پا زد و برگشت سرم | |
تیر تراشنده تویی دوک تراشنده منم | ماه درخشنده تویی من چو شب تیره برم | |
میر شکار فلکی تیر بزن در دل من | ور بزنی تیر جفا همچو زمین پی سپرم | |
جمله سپرهای جهان باخلل از زخم بود | بیخطر آن گاه بوم کز پی زخمت سپرم | |
گیج شد از تو سر من این سر سرگشته من | تا که ندانم پسرا که پسرم یا پدرم | |
آن دل آواره من گر ز سفر بازرسد | خانه تهی یابد او هیچ نبیند اثرم | |
سرکه فشانی چه کنی کتش ما را بکشی | کتشم از سرکهات افزون شود افزون شررم | |
عشق چو قربان کندم عید من آن روز بود | ور نبود عید من آن مرد نیم بلک غرم | |
چون عرفه و عید تویی غره ذی الحجه منم | هیچ به تو درنرسم وز پی تو هم نبرم | |
باز توام باز توام چون شنوم طبل تو را | ای شه و شاهنشه من باز شود بال و پرم | |
گر بدهی می بچشم ور ندهی نیز خوشم | سر بنهم پا بکشم بیسر و پا می نگرم |