تفاوت میان نسخه‌های «سعدی (غزلیات)/ساقی بده آن کوزه یاقوت روان را»

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (clean up using AWB)
 
 
خط ۷: خط ۷:
 
| یادداشت =
 
| یادداشت =
 
}}
 
}}
 +
{{شعر}}
 
{{ب|ساقی بده آن کوزه یاقوت روان را|یاقوت چه ارزد بده آن قوت روان را}}
 
{{ب|ساقی بده آن کوزه یاقوت روان را|یاقوت چه ارزد بده آن قوت روان را}}
 
{{ب|اول پدر پیر خورد رطل دمادم|تا مدعیان هیچ نگویند جوان را}}
 
{{ب|اول پدر پیر خورد رطل دمادم|تا مدعیان هیچ نگویند جوان را}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۷ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۰۷:۳۸

' سعدی (غزلیات) (ساقی بده آن کوزه یاقوت روان را)
از سعدی
'


ساقی بده آن کوزه یاقوت روان را یاقوت چه ارزد بده آن قوت روان را
اول پدر پیر خورد رطل دمادم تا مدعیان هیچ نگویند جوان را
تا مست نباشی نبری بار غم یار آری شتر مست کشد بار گران را
ای روی تو آرام دل خلق جهانی بی روی تو شاید که نبینند جهان را
در صورت و معنی که تو داری چه توان گفت حسن تو ز تحسین تو بستست زبان را
آنک عسل اندوخته دارد مگس نحل شهد لب شیرین تو زنبورمیان را
زین دست که دیدار تو دل می‌برد از دست ترسم نبرم عاقبت از دست تو جان را
یا تیر هلاکم بزنی بر دل مجروح یا جان بدهم تا بدهی تیر امان را
وان گه که به تیرم زنی اول خبرم ده تا پیشترت بوسه دهم دست و کمان را
سعدی ز فراق تو نه آن رنج کشیدست کز شادی وصل تو فرامش کند آن را
ور نیز جراحت به دوا باز هم آید از جای جراحت نتوان برد نشان را