تفاوت میان نسخه‌های «دیوان شمس/من توام تو منی ای دوست مرو از بر خویش»

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(ورود خودکار مقاله)
 
 
خط ۷: خط ۷:
 
| یادداشت =
 
| یادداشت =
 
}}
 
}}
 +
{{شعر}}
 
{{ب|من توام تو منی ای دوست مرو از بر خویش|خویش را غیر مینگار و مران از در خویش}}
 
{{ب|من توام تو منی ای دوست مرو از بر خویش|خویش را غیر مینگار و مران از در خویش}}
 
{{ب|سر و پا گم مکن از فتنه بی‌پایانت|تا چو حیران بزنم پای جفا بر سر خویش}}
 
{{ب|سر و پا گم مکن از فتنه بی‌پایانت|تا چو حیران بزنم پای جفا بر سر خویش}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۴ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۷:۲۳

' دیوان شمس (غزلیات) (من توام تو منی ای دوست مرو از بر خویش)
از مولوی
'


من توام تو منی ای دوست مرو از بر خویش خویش را غیر مینگار و مران از در خویش
سر و پا گم مکن از فتنه بی‌پایانت تا چو حیران بزنم پای جفا بر سر خویش
آن که چون سایه ز شخص تو جدا نیست منم مکش ای دوست تو بر سایه خود خنجر خویش
ای درختی که به هر سوت هزاران سایه‌ست سایه‌ها را بنواز و مبر از گوهر خویش
سایه‌ها را همه پنهان کن و فانی در نور برگشا طلعت خورشیدرخ انور خویش
ملک دل از دودلی تو مخبط گشتست بر سر تخت برآ پا مکش از منبر خویش
عقل تاجست چنین گفت به تثمیل علی تاج را گوهر نو بخش تو از گوهر خویش