تفاوت میان نسخه‌های «خواجوی کرمانی (غزلیات)/گرفتمت که بگیرم عنان مرکب تازی»

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (clean up using AWB)
 
 
خط ۷: خط ۷:
 
| یادداشت =
 
| یادداشت =
 
}}
 
}}
 +
{{شعر}}
 
{{ب|گرفتمت که بگیرم عنان مرکب تازی|کجا روم که فرس بر من شکسته نتازی}}
 
{{ب|گرفتمت که بگیرم عنان مرکب تازی|کجا روم که فرس بر من شکسته نتازی}}
 
{{ب|تو شاهبازی و دانم که تیهوان نتوانند|که در نشیمن عنقا کنند دعوی بازی}}
 
{{ب|تو شاهبازی و دانم که تیهوان نتوانند|که در نشیمن عنقا کنند دعوی بازی}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۸ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۱:۴۲

' خواجوی کرمانی (غزلیات) (گرفتمت که بگیرم عنان مرکب تازی)
از خواجوی کرمانی
'


گرفتمت که بگیرم عنان مرکب تازی کجا روم که فرس بر من شکسته نتازی
تو شاهبازی و دانم که تیهوان نتوانند که در نشیمن عنقا کنند دعوی بازی
شبان تیره بسی برده‌ام بخر و روزی شبی چو زلف سیاهت ندیده‌ام بدرازی
ضرورتست که پیشت چو شمع سوزم و سازم گرم چو شمع بسوزی ورم چو عود بسازی
مرا بضرب تو چون چنگ سرخوشست ولیکن تو دانی ار بزنی حاکمی و گر بنوازی
بدوستی که چو دل قلب و نادرست نیایم گرم در آتش سوزنده همچو زر بگدازی
بخون بشوی مرا چون قتیل تیغ تو گشتم که در شریعت عشقت شهید باشم و غازی
چو روشنست که نور بقا ثبات ندارد به ناز خویش و نیاز من شکسته چه نازی
فدای جان تو خواجو اگر قتیل تو گردد ولی بقتل وی آن به که دست خویش نیازی