تفاوت میان نسخه‌های «خواجوی کرمانی (غزلیات)/چو هیچگونه ندارم بحضرت تو مجال»

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (clean up using AWB)
 
 
خط ۷: خط ۷:
 
| یادداشت =
 
| یادداشت =
 
}}
 
}}
 +
{{شعر}}
 
{{ب|چو هیچگونه ندارم بحضرت تو مجال|شوم مقیم درت بالغدو و الاصال}}
 
{{ب|چو هیچگونه ندارم بحضرت تو مجال|شوم مقیم درت بالغدو و الاصال}}
 
{{ب|شگفت نیست اگر صید گشت مرغ دلم|که در هوای تو سیمرغ بفکند پر و بال}}
 
{{ب|شگفت نیست اگر صید گشت مرغ دلم|که در هوای تو سیمرغ بفکند پر و بال}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۸ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۷:۳۹

' خواجوی کرمانی (غزلیات) (چو هیچگونه ندارم بحضرت تو مجال)
از خواجوی کرمانی
'


چو هیچگونه ندارم بحضرت تو مجال شوم مقیم درت بالغدو و الاصال
شگفت نیست اگر صید گشت مرغ دلم که در هوای تو سیمرغ بفکند پر و بال
کرا وصال میسر شود که در کویت مجال نیست کسی را مگر نسیم شمال
نشسته‌ام مترصد که از دریچه‌ی صبح مگر طلوع کند آفتاب روز وصال
ز خاکم آتش عشقت هنوز شعله زند چو بگذری بسر خاک من پس از صد سال
ترا اگر چه ز امثال ما ملال گرفت گرفت بیتو مرا از حیات خویش ملال
مقیم در دل خواجو توئی و می‌دانی چه حاجتست بتقریر با تو صورت حال