تفاوت میان نسخه‌های «خواجوی کرمانی (غزلیات)/چون برقع شبرنگ ز عارض بگشاید»

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (clean up using AWB)
 
 
خط ۷: خط ۷:
 
| یادداشت =
 
| یادداشت =
 
}}
 
}}
 +
{{شعر}}
 
{{ب|چون برقع شبرنگ ز عارض بگشاید|از تیره شبم صبح درخشان بنماید}}
 
{{ب|چون برقع شبرنگ ز عارض بگشاید|از تیره شبم صبح درخشان بنماید}}
 
{{ب|از بس دل سرگشته که بربود در آفاق|امروز دلی نیست که دیگر برباید}}
 
{{ب|از بس دل سرگشته که بربود در آفاق|امروز دلی نیست که دیگر برباید}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۳ مارس ۲۰۱۲، ساعت ۱۹:۲۳

' خواجوی کرمانی (غزلیات) (چون برقع شبرنگ ز عارض بگشاید)
از خواجوی کرمانی
'


چون برقع شبرنگ ز عارض بگشاید از تیره شبم صبح درخشان بنماید
از بس دل سرگشته که بربود در آفاق امروز دلی نیست که دیگر برباید
زین بیش مپای ای مه بی مهر کزین بیش پیداست که عمر من دلخسته چه پاید
گر کام تو اینست که جانم بلب آری خوش باش که مقصود تو این لحظه برآید
در زلف تو بستم دل و این نقش نبستم کز بند سر زلف تو کارم نگشاید
هر صبحدم از نکهت آن زلف سمن سای برطرف چمن باد صبا غالیه ساید
در ده می چون زنگ که آئینه جانست تا زنگ غمم ز آینه جان بزداید
مرغان خوش الحان چمن لال بمانند چون بلبل باغ سخنم نغمه سراید
در دیده‌ی خواجو رخ دلجوی تو نوریست کز دیدن آن نور دل و دیده فزاید