تفاوت میان نسخه‌های «مثنوی معنوی/حکایت کافری کی گفتندش در عهد ابا یزید کی مسلمان شو و جواب گفتن او ایشان را»

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(ورود خودکار مقاله)
 
 
خط ۷: خط ۷:
 
| یادداشت =
 
| یادداشت =
 
}}
 
}}
 +
{{شعر}}
 
{{ب|بود گبری در زمان بایزید|گفت او را یک مسلمان سعید}}
 
{{ب|بود گبری در زمان بایزید|گفت او را یک مسلمان سعید}}
 
{{ب|که چه باشد گر تو اسلام آوری|تا بیابی صد نجات و سروری}}
 
{{ب|که چه باشد گر تو اسلام آوری|تا بیابی صد نجات و سروری}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۶ مارس ۲۰۱۲، ساعت ۱۹:۵۳

' دفتر پنجم مثنوی (حکایت کافری کی گفتندش در عهد ابا یزید کی مسلمان شو و جواب گفتن او ایشان را)
از مولوی
'


بود گبری در زمان بایزید گفت او را یک مسلمان سعید
که چه باشد گر تو اسلام آوری تا بیابی صد نجات و سروری
گفت این ایمان اگر هست ای مرید آنک دارد شیخ عالم بایزید
من ندارم طاقت آن تاب آن که آن فزون آمد ز کوششهای جان
گرچه در ایمان و دین ناموقنم لیک در ایمان او بس ممنم
دارم ایمان که آن ز جمله برترست بس لطیف و با فروغ و با فرست
ممن ایمان اویم در نهان گرچه مهرم هست محکم بر دهان
باز ایمان خود گر ایمان شماست نه بدان میلستم و نه مشتهاست
آنک صد میلش سوی ایمان بود چون شما را دید آن فاتر شود
زانک نامی بیند و معنیش نی چون بیابان را مفازه گفتنی
عشق او ز آورد ایمان بفسرد چون به ایمان شما او بنگرد