تفاوت میان نسخه‌های «دیوان شمس/با دل گفتم چرا چنینی»

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(ورود خودکار مقاله)
 
 
خط ۷: خط ۷:
 
| یادداشت =
 
| یادداشت =
 
}}
 
}}
 +
{{شعر}}
 
{{ب|با دل گفتم چرا چنینی|تا چند به عشق همنشینی}}
 
{{ب|با دل گفتم چرا چنینی|تا چند به عشق همنشینی}}
 
{{ب|دل گفت چرا تو هم نیایی|تا لذت عشق را ببینی}}
 
{{ب|دل گفت چرا تو هم نیایی|تا لذت عشق را ببینی}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۱ آوریل ۲۰۱۲، ساعت ۱۶:۳۵

' دیوان شمس (غزلیات) (با دل گفتم چرا چنینی)
از مولوی
'


با دل گفتم چرا چنینی تا چند به عشق همنشینی
دل گفت چرا تو هم نیایی تا لذت عشق را ببینی
گر آب حیات را بدانی جز آتش عشق کی گزینی
ای گشته چو باد از لطافت پرباد شده چو ساتگینی
چون آب تو جان نقش‌هایی چون آینه حسن را امینی
هر جان خسیس کان ندارد می‌پندارد که تو همینی
ای آنک تو جان آسمانی هر چند به صورت از زمینی
ای خرد شکسته همچو سرمه تو سرمه دیده یقینی
ای لعل تو از کدام کانی در حلقه درآ که خوش نگینی
ای از تو خجل هزار رحمت آن دم که چو تیغ پر ز کینی
شمس تبریز صورتت خوش و اندر معنی چه خوش معینی