تفاوت میان نسخههای «خاقانی (قصاید)/ضماندار سلامت شد دل من»
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
جز (clean up using AWB) |
|||
خط ۷: | خط ۷: | ||
| یادداشت = | | یادداشت = | ||
}} | }} | ||
+ | {{شعر}} | ||
{{ب|ضماندار سلامت شد دل من|که دار الملک عزلت ساخت مسکن}} | {{ب|ضماندار سلامت شد دل من|که دار الملک عزلت ساخت مسکن}} | ||
{{ب|امل چون صبح کاذب گشت کم عمر|چو صبح صادقم دل گشت روشن}} | {{ب|امل چون صبح کاذب گشت کم عمر|چو صبح صادقم دل گشت روشن}} |
نسخهٔ کنونی تا ۱۴ آوریل ۲۰۱۲، ساعت ۲۱:۳۱
' | خاقانی (قصاید) (ضماندار سلامت شد دل من) از خاقانی |
' |
ضماندار سلامت شد دل من | که دار الملک عزلت ساخت مسکن | |
امل چون صبح کاذب گشت کم عمر | چو صبح صادقم دل گشت روشن | |
به وحدت رستم از غرقاب وحشت | به رستم رسته گشت از چاه بیژن | |
شدستم ز انده گیتی مسلم | چو گشتم ز انده عزلت ممکن | |
نشاید بردن انده جز به اندوه | نشاید کوفت آهن جز به آهن | |
دلم آبستن خرسندی آمد | اگر شد مادر گیتی سترون | |
چو حرص آسود چه روزه چه روزی | چو دیده رفت چه روز و چه روزن | |
از آتش طعمه خواهم داد دل را | چو دل خرسند شد گو خاک خور تن | |
ببین هر شامگاهی نسر طائر | به خوان همتم مرغ مسمن | |
سلیمانوار مهر حسبی الله | مرا بر خاتم دل شد مبین | |
نه با یاران کمر بندم چو غنچه | نه بر خصمان سنان سازم چو سوسن | |
نخواهم چارطاق خیمهی دهر | وگر سازد طنابم طوق گردن | |
مرا یک گوش ماهی بس بود جای | دهان مار چون سازم نشیمن | |
جهان انباشت گوش من به سیماب | بدان تا نشنوم نیرنگ این زن | |
مرا دل چون تنور آتشین شد | از آن طوفان همی بارم به دامن | |
در این پیروزه طشت از خون چشمم | همه آفاق شد بیجاده معدن | |
اگر نه سرنگونسارستی این طشت | لبالب بودی از خون دل من | |
من اندر رنج و دونان بر سر گنج | مگس در گلشن و عنقا به گلخن | |
عجب ترسانم از هر ماده طبعی | اگرچه مبدع فحلم در این فن | |
لگامم بر دهان افکند ایام | که چون ایام بودم تند و توسن | |
زبان مار من یعنی سر کلک | کزو شد مهرهی حکمت معین | |
کشد چون مور بر کژدم دلان خیل | که خیل مور، کژدم راست دشمن | |
نبینی جز مرا نظمی محقق | نیابی جز مرا نثری مبرهن | |
نیازد جز درخت هند کافور | نیریزد جز درخت مصر روغن | |
نه نظم من به بیت کس مزور | نه عقد من به در کس مزین | |
نه پیش من دواوین است و دفتر | نه عیسی را عقاقیر است و هاون | |
ضمیر من امیر آب حیوان | زبان من شبان واد ایمن | |
کبوتر خانهی روحانیان را | نقطهای سر کلک من ارزن | |
سفال نو شود گردون چو باشد | عروس خاطرم را وقت زادن | |
برای قحط سال اهل معنی | همی بارم ز خاطر سلوی و من | |
اگر ناهید در عشرتگه چرخ | سراید شعر من بر ساز ارغن | |
ببخشد مشتری دستار و مصحف | دهد مریخ حالی تیغ و جوشن | |
ازین نورند غافل چند اعمی | بر این نطقند منکر چند الکن | |
ازین مشتی سماعیلی ایام | وزاین جوقی سرابیلی برزن | |
همه قلب وجود و شولهی عصر | نعایموار آتشخوار و ریمن | |
همه چون دیگ بیسر زاده اول | کنون سر یافته یعنی نهنبن | |
چون موسیجه همه سر بر هواکش | چو دمسیجه همه دم بر زمین زن | |
همه بیمغز و از بن یافته قدر | که از سوراخ قیمت یافت سوزن | |
عمود رخش را سازند قبله | نهند آنگاه تهمت بر تهمتن | |
حدیث کوفیان تلقین گرفته | به اسناد و بقال و قیل و عنعن | |
لقبشان در مصادر کرده مفعول | دو استاد این ز تبریز آن ز زوزن | |
فرنجک وارشان بگرفته آن دیو | که سریانی است نامش خرخجیون | |
نداند طبع این حاشا ز حاشا | نداند فهم آن بهمن ز بهمن | |
یکایک میوه دزد باغ طبعم | ولیک از شاخ بختم میوه افکن | |
مرا در پارسی فحشی که گویند | به ترکی چرخشان گوید که سنسن | |
چو من لاحول کردم طاعنان را | به گرد من کجا یارند گشتن | |
نه من دنبالشان دارم به پاسخ | نه جنگ حیز جوید گیو و بهمن | |
ز تف آه من آن دید خواهد | که از آتش نبیند هیچ خرمن | |
که با فیل آن کند طیر ابابیل | که نکند هیچ غضبان و فلاخن | |
تب ربع آمد ایشان را که نامم | به گرد ربع مسکون یافت مسکن | |
عجب نه گر شب میلاد احمد | نگون سار آمد اصنام برهمن | |
توئی خاقانیا سیمرغ اشعار | بر این کرکس شعاران بال بشکن | |
دهان ابلهان دارند، بر دوز | بروت روبهان دارند، برکن | |
برای آنکه خرازان گه خرز | کنند از سبلت روباه درزن | |
چو شیر از بهر صید گاو ساران | لعاب طبع گرداگرد می تن | |
وفا اندک طلب زین دیو مردم | جفا بسیار کش زین سبز گلشن | |
به درگاه رسول الله بنه بار | که درگاه رسول اعلا و اعلن | |
مراد کاف و نون طاها و یاسین | که عین رحمت است از فضل ذوالمن | |
به دستش داده هفت ایوان اخضر | کلید هشت شادروان ادکن |