تفاوت میان نسخههای «خاقانی (قصاید)/غصه بندد نفس افغان چکنم؟»
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
جز (clean up using AWB) |
|||
خط ۷: | خط ۷: | ||
| یادداشت = | | یادداشت = | ||
}} | }} | ||
+ | {{شعر}} | ||
{{ب|غصه بندد نفس افغان چکنم؟|لب به فریاد نفسران چکنم؟}} | {{ب|غصه بندد نفس افغان چکنم؟|لب به فریاد نفسران چکنم؟}} | ||
{{ب|غم ز لب باج نفس میگیرد|عمر در کار رصدبان چکنم؟}} | {{ب|غم ز لب باج نفس میگیرد|عمر در کار رصدبان چکنم؟}} |
نسخهٔ کنونی تا ۱۴ آوریل ۲۰۱۲، ساعت ۲۱:۵۸
' | خاقانی (قصاید) (غصه بندد نفس افغان چکنم؟) از خاقانی |
' |
غصه بندد نفس افغان چکنم؟ | لب به فریاد نفسران چکنم؟ | |
غم ز لب باج نفس میگیرد | عمر در کار رصدبان چکنم؟ | |
نامرادی است چو معلوم امید | دست ندهد، طلب آن چکنم؟ | |
مشرفان قدرم حسب مراد | چون نرانند به دیوان چکنم؟ | |
رشتهی جان مرا صد گره است | واگشادن همه نتوان چکنم؟ | |
دوستانم گره رشتهی جان | نگشایند به دندان چکنم؟ | |
کار خود را ز فلک همچو فلک | چون نبینم سر و سامان چکنم؟ | |
از خم پشت و نقطهای سرشک | قد و رخسار فلکسان چکنم؟ | |
فلک افعی زمرد سلب است | دفع این افعی پیچان چکنم؟ | |
دور باش دهنش را چو کشف | زاستخوان بیهده خفتان چکنم؟ | |
ایمه دوران چو من آسیمهسر است | نسبت جور به دوران چکنم؟ | |
چرخ چون چرخ زنان نالان است | دل ز چرخ این همه نالان چکنم؟ | |
چرخ را هر سحر از دود نفس | همچو شب سوخته دامان چکنم؟ | |
خاک را هر شبی از خون جگر | چون شفق سرخ گریبان چکنم؟ | |
ز آتشین آه بن دریا را | چون تیممگه عطشان چکنم؟ | |
هفت دریا گرو چشم من است | من تیمم به بیابان چکنم؟ | |
قوتم از خوان جهان خون دل است | زلهی همت ازین خوان چکنم؟ | |
چون بر این خوان نمک بینمکی است | دیده از غم نمک افشان چکنم؟ | |
بر سر آتش از این بینمکی | گر نمک نیستم افغان چکنم؟ | |
چون به گیتی نه وفا ماند و نه اهل | ذم اهلیت اخوان چکنم؟ | |
خوان گیتی همه قحط کرم است | خضرم از خوان خضر خان چکنم؟ | |
هر شبانگه پر و هر صبح تهی است | خواجه چنین باشد این خوان چکنم؟ | |
نیست در خاک بشر تخم کرم | مدد از دیده به باران چکنم؟ | |
شوره خاکی را کز تخم تهی است | فتح باب از نم مژگان چکنم؟ | |
جوهر حس بر هر خس چه برم؟ | پر طاووس، مگس ران چکنم؟ | |
چند نان ریزهی خوانهای خسان | گرنه آبم خس الوان چکنم؟ | |
بستهی غار امیدم چو خلیل | شیر از انگشت مزم، نان چکنم؟ | |
همچو ماهی سر خویش از پی نان | بر سر سوزن طفلان چکنم؟ | |
گوئیم نان ز در سلطان جوی | آب رو ریزد بر نان چکنم؟ | |
لب خویش از پی نان چون دو نان | بوسه زن بر در سلطان چکنم؟ | |
همچو زنبور دکان قصاب | در سر کار دهن جان چکنم؟ | |
پیش هر خس چو کرم فرمان یافت | عقل را سخرهی فرمان چکنم؟ | |
تب زده زهر اجل خورد و گذشت | گل شکرهای صفاهان چکنم؟ | |
تاج خرسندیم استغنا داد | با چنین مملکه طغیان چکنم؟ | |
نعمتی بهتر از آزادی نیست | بر چنین مائده کفران چکنم؟ | |
مادر بخت فسرده رحم است | خشک دارد سر پستان چکنم؟ | |
آب چون نار هم از پوست خورم | چون نیابم نم نیسان چکنم؟ | |
از درون خانه کنم قوت چو نحل | چون جهان راست زمستان چکنم؟ | |
سنگ بر شیشهی دل چون فکنم | روح را طعمهی ارکان چکنم؟ | |
آتش اندر تن کشتی چه زنم | نوح را غرقهی طوفان چکنم؟ | |
شاه دل را که خرد بیدق اوست | در عریخانهی خذلان چکنم؟ | |
نینی آزادم ازین لوح دورنگ | عقل را طفل دبستان چکنم؟ | |
چون رسید آیت روز آیت شب | محو کرد آیت ایشان چکنم؟ | |
طبع غمگین چکنم ز آنچه گذشت | دل از آنچ آید شادان چکنم؟ | |
هست نه شهر فلک زندانم | عیش ده روزه به زندان چکنم؟ | |
کم زنم هفت ده خاکی را | دخل یک هفتهی دهقان چکنم؟ | |
همتم بر کیهان خوردآب | ننگ خشک و تر کیهان چکنم؟ | |
کاوهام پتک زنم بر سر دیو | در دکان کوره و سندان چکنم؟ | |
خادمانند و زنان دولتیار | چون مرا آن نشد آسان چکنم؟ | |
دولت از خادم و زن چون طلبم | کاملم میل به نقصان چکنم؟ | |
پیش تند استر ناقص چو شگال | شغل سگساری و دستان چه کنم؟ | |
چیست جز خاک در این کاسهی چرخ | طعمه زین کاسهی گردان چکنم؟ | |
همه ناکامی دل کام من است | گرد کام این همه جولان چکنم؟ | |
من به همت نه به آمال زیم | با امل دست به پیمان چکنم؟ | |
عیسیم رنگ به معجز سازم | بقم و نیل به دکان چکنم؟ | |
هم عراق آفت شروان چه کشم | هم سفرخانهی احزان چکنم؟ | |
گر شرف وان به مثل شروان نیست | خیروان است شرف وان چکنم؟ | |
چون به شروان دل و یاریم نماند | بیدل و یار به شروان چکنم؟ | |
مه فرو رفت منازل چه برم | گل فرو ریخت گلستان چکنم؟ | |
درج بیگوهر روشن به چه کار | برج بیکوکب رخشان چکنم؟ | |
چو به دریا نه صدف ماند و نه در | زحمت ساحل عمان چکنم؟ | |
رفت شیرین ز شبستان وفا | نقش مشکوی و شبستان چکنم؟ | |
چون نه شعری نه سهیل است و نه مهر | یمن و شام و خراسان چکنم؟ | |
فرقت شهد مرا سوخت چو موم | وصلت مهر سلیمان چکنم؟ | |
چون منم گرگ گزیده ز فراق | طلب چشمهی حیوان چکنم؟ | |
آه و دردا که به شروان شدنم | دل نفرماید، درمان چکنم؟ | |
گرچه اینجام ز خاقان کبیر | هست نان پاره فراوان چکنم؟ | |
آب شروان به دهان جون زدهام | یاد نان پارهی خاقان چکنم؟ | |
چون مرا در وطن آسایش نیست | غربت اولیتر از اوطان چکنم؟ | |
دو سه ویرانه در این شهر مراست | چون نیم جغد به ویران چکنم؟ | |
آن همه یک دو سه دیر غم دان | نه سدیر است و نه غمدان چکنم؟ | |
لیک نیم آدمی آنجاست مرا | چون سپردمش به یزدان چکنم؟ | |
اولش کردم تسلیم به حق | باز تسلیم دگرسان چکنم؟ |