فروغی بسطامی (غزلیات)/هر جا کشند صورت زیبای شاه را
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | فروغی بسطامی (غزلیات) (هر جا کشند صورت زیبای شاه را) از فروغی بسطامی |
' |
هر جا کشند صورت زیبای شاه را | خورشید سجده میکند آن جایگاه را | |
شمس الملوک ناصرالدین شه که صورتش | معنی نمود آیت خورشید و ماه را | |
شاهنشهی که حاجب دولتسرای او | بر خسروان گشوده در بارگاه را | |
فرماندهی که لشکر کشورگشای او | برداشتند از سر شاهان کلاه را | |
شاهی که از سعادت پای مبارکش | بر چشم خود فرشته کشد خاک راه را | |
سروی است قد شاه که در بوستان سحاب | شوید به آب چشمه مهرش گیاه را | |
بر مهر شاه باش وز کینش کناره گیر | گر خواندهای کتاب ثواب و گناه را | |
جز شاه کیست سایهی پایندهی اله | زین سایه سر مپیچ و مرنجان اله را | |
در دور او نبرده فلک نام ظلم را | در عهد او ندیده جهان دود آه را | |
هم حضرتش مراد دهد نامراد را | هم درگهش پناه دهد بیپناه را | |
هم حلم او قوام زمین کرده کوه را | هم عزم او به کاهکشان برده کاه را | |
هم زرفشانده دامن هر تنگدست را | هم گوش داده نامه هر دادخواه را | |
گر در شاهوار شود بس عجب مدار | بر سنگ اگر کند ز عنایت نگاه را | |
تا بست نقش صورت او صورت آفرین | در هم شکست دایرهی کارگاه را | |
تا در دعای شاه فروغی قدم زدیم | در یافتیم فیض دم صبحگاه را |