فروغی بسطامی (غزلیات)/قطع نظر ز دشمن ما کرد چشم دوست
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | فروغی بسطامی (غزلیات) (قطع نظر ز دشمن ما کرد چشم دوست) از فروغی بسطامی |
' |
قطع نظر ز دشمن ما کرد چشم دوست | دردی که داشتیم دوا کرد چشم دوست | |
در عین خشم اهل هوس را به خون کشید | کامی که خواستیم روا کرد چشم دوست | |
بر ما نظر فکند و ز بیگانه برگرفت | دیدی که التفات به جا کرد چشم دوست | |
جمعی بکشت و جمع دگر زنده ساخت باز | بنگر به یک نظاره چهها کرد چشم دوست | |
از بهر یک نگاه بلاخیز خویشتن | ما را به صد بلیه رضا کرد چشم دوست | |
دوشینه داد وعدهی خونریزیام به ناز | وقت سحر به وعده وفا کرد چشم دوست | |
قابل نبود خون من از بهر ریختن | این گردش از برای خدا کرد چشم دوست | |
تشبیه خود به آهوی دشت ختن نمود | مگذر ز حق که عین خطا کرد چشم دوست | |
هر تن که سر کشید ز فرمان شهریار | او را نشان تیر بلا کرد چشم دوست | |
شمسالملوک ناصردین شاه کامکار | کز رویش اقتباس ضیا کرد چشم دوست | |
شاهی که به هر خاک قدوم مبارکش | خود را غلام باد صبا کرد چشم دوست | |
هر سو فروغی از پی آشوب ملک دل | چندین هزار فتنه به پا کرد چشم دوست |