فروغی بسطامی (غزلیات)/نظر ز روی تو صاحب نظر نمیبندد
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | فروغی بسطامی (غزلیات) (نظر ز روی تو صاحب نظر نمیبندد) از فروغی بسطامی |
' |
نظر ز روی تو صاحب نظر نمیبندد | که هیچ کس به چنین روی در نمیبندد | |
دلم ز صورت خوب تو پی به معنی برد | که چرخ نقشی ازین خوب تر نمیبندد | |
زمانه زان لب شیرین اگر خبر گردد | به راستی کمر نیشکر نمیبندد | |
به خاک کوی تو شب نیست کاب دیدهی من | ره گذرگه باد سحر نمیبندد | |
ز قامت تو چنان پایمال شد طوبی | که تا به روز قیامت کمر نمیبندد | |
کبوتران حرم را به جز تو کافرکیش | پس از هلاک کسی بال و پر نمیبندد | |
جز آن پسر که منش دوست چون پدر دارم | کسی میان پی قتل پدر نمیبندد | |
وفا نمودم و پاداش آن جفا دیدم | که گفت نخل محبت ثمر نمیبندد | |
هزار بار به خون گر کشی فروغی را | ز آستان تو بار سفر نمیبندد |