فروغی بسطامی (غزلیات)/کسی ز فتنهی آخر زمان خبر دارد
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | فروغی بسطامی (غزلیات) (کسی ز فتنهی آخر زمان خبر دارد) از فروغی بسطامی |
' |
کسی ز فتنهی آخر زمان خبر دارد | که زلف و کاکل و چشم تو در نظر دارد | |
نه دیده از رخ خوب تو میتوان برداشت | نه آه سوختگان در دلت اثر دارد | |
نه دل از طره خم برخمت توان برکند | نه شام تیره هجران ز پی سحر دارد | |
ز سحر نرگس جادوی تو عیانم شد | که فتنههای نهانی به زیر سر دارد | |
هزار نشه فزون دیدهام ز هر چشمی | ولی نگاه تو کیفیت دگر دارد | |
ز ابروان تو پیوسته میتپد دل من | که از مژه به کمان تیر کارگر دارد | |
حدیث سوختگانت به لاله باید گفت | کز آتش ستمت داغ بر جگر دارد | |
سری به عالم عشقت قدم تواند زد | که پیش تیغ بلا سینه را سپر دارد | |
برغم غیر مکش دم به دم فروغی را | که مهرت از همه آفاق بیشتر دارد |