فروغی بسطامی (غزلیات)/تا مه روی تو از چاک گریبان سر زد
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | فروغی بسطامی (غزلیات) (تا مه روی تو از چاک گریبان سر زد) از فروغی بسطامی |
' |
تا مه روی تو از چاک گریبان سر زد | گفتی از جیب افق نیر رخشان سر زد | |
تا عیان شد رخ زیبای تو از چنبر زلف | صبح امید من از شام غریبان سر زد | |
صبح نورانی دیدار تو طالع نشده | ای دریغا که شب تیرهی هجران سر زد | |
هر کجا دم زدم از قد و رخ و زلف و خطت | همه جا سرو و گل و سنبل و ریحان سر زد | |
خط به گرد لب جان بخش تو میدانی چیست | ظلماتی که از آن چشمه حیوان سر زد | |
از سر خاک شهیدان تو ای سخت کمان | عوض لاله همی غنچهی پیکان سر زد | |
صورت خوب تو از عالم معنی برخاست | شعله آه من از سینهی سوزان سر زد | |
یارب از دوزخ هجران تو فارغ نشوند | گر به جز عشق ز عشاق تو عصیان سر زد | |
خبر از حال اسیران محبت میداد | نالهای کز دل مرغان گلستان سر زد | |
گر فروغی گنه عشق تو دارد غم نیست | کاین گناهی است که از عالم امکان سر زد |