فروغی بسطامی (غزلیات)/آن که در عشق سزاوار سر دار نشد
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | فروغی بسطامی (غزلیات) (آن که در عشق سزاوار سر دار نشد) از فروغی بسطامی |
' |
آن که در عشق سزاوار سر دار نشد | هرگز از حالت منصور خبردار نشد | |
نقشی از پرده ایجاد پدیدار نشد | کز تماشای رخت صورت دیوار نشد | |
آن که بوسید لب نوش تو شکر نچشید | وان که خسبید در آغوش تو بیدار نشد | |
طرب انگیز گلی در همه گلزار نرست | که به سودای غمت بر سر بازار نشد | |
مو به مو حال پراکنده دلان کی داند | آن که در حلقه موی تو گرفتار نشد | |
هر چه گفتند مکرر همه در گوش آمد | بجز از نکتهی توحید که تکرار نشد | |
گر نگفتم غم دیرینهی دل معذورم | که میان من و او فرصت گفتار نشد | |
آن که نوشید شراب از قدح ساقی ما | مست گردید بدان گونه که هشیار نشد | |
آن که در جمع خرابات نشینان ننشست | در حرم خانهی حق محرم اسرار نشد | |
زلف شاهد ز سر طعنه به زاهد میگفت | حیف از آن رشته تسبیح که زنار نشد | |
هر که را خون دل از دیده فروغی نچکید | قابل دیدن آن مشرق انوار نشد |