فروغی بسطامی (غزلیات)/زان غنچهدهان دلم به تنگ آمد
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | فروغی بسطامی (غزلیات) (زان غنچهدهان دلم به تنگ آمد) از فروغی بسطامی |
' |
زان غنچهدهان دلم به تنگ آمد | وز دیده سرشک لاله رنگ آمد | |
هر گوشه که گوش دادم از عشقش | آواز نی و نوای چنگ آمد | |
بس چنگ زدم به دامن پاکان | تا دامن پاک او به چنگ آمد | |
از خانهی آن کمان ابرو بود | تیری که به سینه بیدرنگ آمد | |
آهم به دلش نکرد تاثیری | فریاد که تیر من به سنگ آمد | |
ساقی به مذاقم از ازل کرده | شهدی که مقابل شرنگ آمد | |
چشمش پی صید دل مهیا شد | آهو به گرفتن پلنگ آمد | |
جز عاشق پاک دیده نشناسد | یاری که به صد هزار رنگ آمد | |
بازیچهی آن بت شکر لب شد | هر مغبچهای که از فرنگ آمد | |
من بندهی خواجهای که در معنی | آسوده ز قید صلح و جنگ آمد | |
تا میکده مسکن فروغی شد | فارغ ز خیال نام و ننگ آمد |