فروغی بسطامی (غزلیات)/عید آمد و مرغان ره گلزار گرفتند
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | فروغی بسطامی (غزلیات) (عید آمد و مرغان ره گلزار گرفتند) از فروغی بسطامی |
' |
عید آمد و مرغان ره گلزار گرفتند | وز شاخه گل داد دل زار گرفتند | |
از رنگ چمن پردهی بزاز دریدند | وز بوی سمن طاقت عطار گرفتند | |
پیران کهن بر لب انهار نشستند | مستان جوان دامن کهسار گرفتند | |
زهاد ز کف رشتهی تسبیح فکندند | عباد ز سر دستهی دستار گرفتند | |
یک قوم قدم از سر سجاده کشیدند | یک جمع سراغ از در خمار گرفتند | |
یک زمره به شوخی لب معشوق گزیدند | یک فرقه به شادی می گلنار گرفتند | |
یک طایفه شکر ز لب دوست مزیدند | یک سلسله ساغر ز کف یار گرفتند | |
یک جرگه بی چشم سیه مست فتادند | یک حلقه خم طرهی طرار گرفتند | |
نوروز همایون شد و روز می گلگون | پیمانهکشان ساغر سرشار گرفتند | |
شیرین دهنی بوسه به من داد در این عید | کز شکر او قند به خروار گرفتند | |
میران و وزیران و مشیران و دلیران | دربارگه شاه جهان بار گرفتند | |
در پای سریر ملک مملکت آرا | بر کف شعرا دفتر اشعار گرفتند | |
خدام در دولت دارای گهربخش | بر سر طبق درهم و دینار گرفتند | |
ابنای جهان عیدی هر سالهی خود را | از شاه جوان بخت جهاندار گرفتند | |
اسکندر جمشیدسیر ناصردین شاه | کز ابر کفش گوهر شه وار گرفتند | |
فرخنده شد از فر شهی عید فروغی | کز وی همه شاهان سبق کار گرفتند |