فروغی بسطامی (غزلیات)/خاکم به ره آن بت چالاک نکردند
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | فروغی بسطامی (غزلیات) (خاکم به ره آن بت چالاک نکردند) از فروغی بسطامی |
' |
خاکم به ره آن بت چالاک نکردند | فریاد که کشتندم و در خاک نکردند | |
من طایفهای بر سر آن کوی ندیدم | کز دست غمش جامهی جان چاک نکردند | |
من باک ندارم مگر از بی بصرانی | کاندیشه از آن غمزهی بیباک نکردند | |
قومی به وصالش نتوانند رسیدن | کز تیر دعا رخنه در افلاک نکردند | |
فردای قیامت به چه رو سر زند از خاک | خلقی که در آن حلقهی فتراک نکردند | |
شستند به دریای محبت تن ما را | لیک از رخ ما گرد غمش پاک نکردند | |
المنة لله که بمردند گروهی | کز عشق تو جان دادم، ادراک نکردند | |
غم دست برآورد مگر بادهفروشان | امشب به قدح آب طربناک نکردند | |
کاری که غمش با دل من کرد فروغی | از برق فروزنده به خاشاک نکردند |