فروغی بسطامی (غزلیات)/گر به چین بویی از آن سنبل مشکین آرند
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | فروغی بسطامی (غزلیات) (گر به چین بویی از آن سنبل مشکین آرند) از فروغی بسطامی |
' |
گر به چین بویی از آن سنبل مشکین آرند | عوض نافه همی خون دل از چین آرند | |
همه ایجاد بتان بهر همین کرد خدا | کز سر زلف دو تا چین به سر چین آرند | |
کوه کن زنده نخواهد شدن از نفخهی صور | مگرش مژدهی وصل از بر شیرین آرند | |
گر تو زیبا صنم از کعبه درآیی در دیر | کافران بهر نثارت بت سیمین آرند | |
دردمندان همه در بستر حسرت مردند | به امیدی که تو را بر سر بالین آرند | |
پرده ز آیینهی رخسار، خدا را بردار | تا بلاها به سر واعظ خودبین آرند | |
شب که روی تو عرق ریز شود از می ناب | کی توانند مثال از مه و پروین آرند | |
گر پیام تو بیارند از آن به که مرا | مژدهی سرو و گل و سوسن و نسرین آرند | |
هر کجا تازه کنند اهل هوس بزم نشاط | عشقبازان تو یاد از غم دیرین آرند | |
رخ زردم نشود سرخ فروغی از عشق | مگر آن دم ز خم بادهی رنگین آرند |