فروغی بسطامی (غزلیات)/گر ز غلامیش نشانت دهند
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | فروغی بسطامی (غزلیات) (گر ز غلامیش نشانت دهند) از فروغی بسطامی |
' |
گر ز غلامیش نشانت دهند | سلطنت کون و مکانت دهند | |
بندهی او شو که یک التفات | خواجگی هر دو جهانت دهند | |
پیروی پیر خرابات کن | تا شرف بخت جوانت دهند | |
دامن رندان سبک سیر گیر | تا همه دم رطل گرانت دهند | |
سر به خط ساقی گلچهره نه | تا ز قضا خط امانت دهند | |
بادهی مستانه بنوش آشکار | تا خبر از راز نهانت دهند | |
تا نرسد جان تو بر لب کجا | نوشی از آن گنج دهانت دهند | |
گر نگری لعل گهربار او | دیدهی یاقوت فشانت دهند | |
گر بدری پردهی تن را ز هم | ره به سراپرده جانت دهند | |
در عوض خاک در او مگیر | گر همه گلزار جنانت دهند | |
کاش فروغی شب هجران دوست | تا به سحر تاب و توانت دهند |