فروغی بسطامی (غزلیات)/اولین گام ار سمند عقل را پی میکنی
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | فروغی بسطامی (غزلیات) (اولین گام ار سمند عقل را پی میکنی) از فروغی بسطامی |
' |
اولین گام ار سمند عقل را پی میکنی | وادی بی منتهای عشق را طی میکنی | |
ما به دور چشم مستت فارغ از میخانهایم | کز نگاهی کار صد پیمانهی می میکنی | |
روز محشر هم نمیآیی به دیوان حساب | پس حساب کشتگان عشق را کی میکنی | |
هر کسی را وعدهای در وعده گاهی دادهای | وعدهی قتل مرا نی میدهی نی میکنی | |
نقد جان را در بهای بوسه میگیری ز غیر | کاش با ما می شد این سودا که با وی میکنی | |
گر تو ای عیسی نفس میریزی از مینا به جام | زنده را جان می فزایی، مرده را حی میکنی | |
گاه ساقی گاه مطرب میشوی در انجمن | دل نوازی گاهی از می گاهی از نی میکنی | |
دشمنان را هی به کف جام دمادم میدهد | دوستان را هی به دل خون پیاپی میکنی | |
کشور چین و ختا را زلف و مژگانت گرفت | حالیا لشکر کشی بر روم و بر ری میکنی | |
گر تو را تاج نمد بر سر نهد سلطان عشق | کی به سر دیگر هوای افسر میکنی | |
وصل آن معشوق باقی را فروغی کس نیافت | تا به کی از عشق او هو میزنی، هی میکنی |