فروغی بسطامی (غزلیات)/ای سر زلف تو سر رشتهی هر سودایی
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | فروغی بسطامی (غزلیات) (ای سر زلف تو سر رشتهی هر سودایی) از فروغی بسطامی |
' |
ای سر زلف تو سر رشتهی هر سودایی | خاری از سوزن سودای تو در هر پایی | |
از رخ و زلف تو در دیر و حرم آشوبی | از خط و خال تو در کون و مکان غوغایی | |
سرو بالای تو پیرایهی هر بستانی | تن زیبای تو آرایش هر دیبایی | |
هیچ نقاش نبستهست چنان تصویری | هیچ بازار ندیدهست چنین کالایی | |
دل ما و شکن جعد عبیرافشانی | سر ما و قدم سرو سهی بالایی | |
من و شور تو اگر تلخ و اگر شیرینی | من و ذوق تو اگر زهر و اگر حلوایی | |
آه عشاق جگر خسته به جایی نرسد | که به قد سرو و بهبر سیم و به دل خارایی | |
شعلهی شمع رخت بر همه کس روشن کرد | کتش خرمن پروانهی بیپروایی | |
به سر زلف تو دستی به جنون خواهم زد | تا بدانند که زنجیر دل شیدایی | |
تیره شد مهر و مه از جلوهی روی تو مگر | حلقه در گوش مهین خواجهی روشن رایی | |
گر به کویت نکند جای، فروغی چه کند | که ندارد به جهان خوش تر از اینجا جایی |