عطار (غزلیات)/ماه را در مشک پنهان کردهای
نسخهٔ تاریخ ۶ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۲:۱۹ توسط Rostamfarokhzad (گفتگو | مشارکتها)
' | عطار (غزلیات) (ماه را در مشک پنهان کردهای) از عطار |
' |
ماه را در مشک پنهان کردهای | مشک را بر مه پریشان کردهای | |
چشم عقل دوربین را روز و شب | بر جمال خویش حیران کردهای | |
از شکنج زلف رستم افکنت | هر زمان صد گونه دستان کردهای | |
دام مشکین است زلف عنبرینت | دام مشکین عنبر افشان کردهای | |
من دل و جان خوانمت از جان و دل | تو چنین قصد دل و جان کردهای | |
یوسف عهدی کزان چاه چو سیم | پوست بر من همچو زندان کردهای | |
گفتمت بردی به بازی دل ز من | این خصومت باز بازان کردهای | |
چشم تو میگوید از تو خامشی | کین چنین بازی فراوان کردهای | |
در صفات حسن خود عطار را | تا که جان دارد ثناخوان کردهای |