خواجوی کرمانی (غزلیات)/ترک من گوئی که بازش خاطر نخجیر بود
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | خواجوی کرمانی (غزلیات) (ترک من گوئی که بازش خاطر نخجیر بود) از خواجوی کرمانی |
' |
ترک من گوئی که بازش خاطر نخجیر بود | کابرویش چاچی کمان و نوک مژگان تیر بود | |
گه ز چین زلف او صد شور در چین میفتاد | گه ز چشم جادوش صد فتنه در کشمیر بود | |
دوش ترکی تیغ زن را مست میدیدیم بخواب | چون بدیدم چشم شوخ دلبرم تعبیر بود | |
غنچه در مهد زمرد در تبسم بود و باز | بلبل شب خیز کارش نالهی شبگیر بود | |
چنگ در زنجیر زلفش چون زدم دیوانهوار | زیر هر مویش دلی دیوانه در زنجیر بود | |
نقش میبستم کزو یکباره دامن در کشم | لیکن از شوقم سرشک دیده دامنگیر بود | |
پیر دیرم دوش میگفت ای جوانان بنگرید | کاین جوان خسته خاطر در محبت پیر بود | |
گفتم از قیدش بدانایی برون آیم ولیک | آنچنان تدبیر کردم وینچنین تقدیر بود | |
بامدادان چون برآمد ماه بی مهرم ببام | زیر بامش کار خواجو نالههای زیر بود |