خواجوی کرمانی (غزلیات)/سخنی گفتم و صد قول خطا کردم گوش
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | خواجوی کرمانی (غزلیات) (سخنی گفتم و صد قول خطا کردم گوش) از خواجوی کرمانی |
' |
سخنی گفتم و صد قول خطا کردم گوش | قدحی خوردم و صد نیش جفا کردم نوش | |
من همان لحظه که بر طلعتش افکندم چشم | گفتم این فتنه ندارد دل مسکینان گوش | |
چون ننالم که چو از پرده برون آید گل | نتواند که شود بلبل بیچاره خموش | |
با چنین شرطه ازین ورطه برون نتوان شد | خاصه کشتی خلل آورده و دریا در جوش | |
آخر ای باده پرستان ره میخانه کجاست | تا کنم دلق مرقع گروه باده فروش | |
یا رب آن می ز کجا بود که دوش آوردند | که چنان مست ببردند مرا دوش بدوش | |
چون کشم بار فراق تو بدین طاقت وصبر | چون دهم شرح جفای تو بدین دانش و هوش | |
حلقهی زلف رسن تاب گرهگیر ترا | شد دل خسته سرگشتهی من حلقه بگوش | |
اگرت پیرهن صبر قبا شد خواجو | دامن یار بدست آر و ز اغیار بپوش |