خواجوی کرمانی (غزلیات)/شمع بنشست ز باد سحری خیز ندیم
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | خواجوی کرمانی (غزلیات) (شمع بنشست ز باد سحری خیز ندیم) از خواجوی کرمانی |
' |
شمع بنشست ز باد سحری خیز ندیم | که ز فردوس نشان میدهد انفاس نسیم | |
گر نباشد گل رخسار تو در باغ بهشت | اهل دلرا نکشد میل به جنات نعیم | |
برو ای خواجه که صبرم بدوا فرمایی | کاین نه دردیست که درمان بپذیرد ز حکیم | |
چون بمیرم بره دوست مرا دفن کنید | تا چو بر من گذرد یاد کند یار قدیم | |
ایکه آزار دل سوختگان میطلبی | بر سرآتش سوزان نتوان بود مقیم | |
من ازین ورطه هجران نبرم جان بکنار | زانکه غرقاب غم عشق تو بحریست عظیم | |
بر سر کوت گر از باد اجل خاک شوم | شعلهی آتش عشق تو زند عظم رمیم | |
گرچه خواجو بیقین شعر تو سحرست ولیک | هیچ قدرش نبود با ید بیضای کلیم |