سنایی غزنوی (غزلیات)/در ده پسرا می مروق را
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | سنایی غزنوی (غزلیات) (در ده پسرا می مروق را) از سنایی غزنوی |
' |
در ده پسرا می مروق را | یاران موافق موفق را | |
زان می که چو آه عاشقان از تف | انگشت کند بر آب زورق را | |
زان می که کند ز شعله پر آتش | این گنبد خانهی معلق را | |
هین خیز و ز عکس باده گلگون کن | این اسب سوار خوار ابلق را | |
در زیر لگد بکوب چون مردان | این طارم زرق پوش ازرق را | |
گه ساقی باش و گه حریفی کن | ترتیب فروگذار و رونق را | |
یک دم خوش باش تا چه خواهی کرد | این زهد مزور مزیق را | |
یک ره به دو باده دست کوته کن | این عقل دراز قد احمق را | |
بنمای به زیرکان دیوانه | از مصحف باطل آیت حق را | |
بر لاله مزن ز چشم سنبل را | بر پسته منه ز ناز فندق را | |
بیرون شو ازین دو رنگ و این ساعت | همرنگ حریر کن ستبرق را | |
مشکن به طمع مرا تو ای ممسک | چونان که جریر مر فرزدق را | |
گر طمع میان تهی سه حرف آمد | چار است میان تهی مطوق را | |
در تختهی اول ار بنوشتی | بی شکل حروف علم مطلق را | |
کم زان باری که در دوم تخته | چون نسخ کنی خط محقق را | |
در موضع خوشدلان و مشتاقان | موضوع فروگذار و مشتق را | |
شعر تر مطلق سنایی خوان | آتش در زن حدیث مغلق را |