سنایی غزنوی (غزلیات)/کار تو پیوسته آزارست گویی نیست هست
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | سنایی غزنوی (غزلیات) (کار تو پیوسته آزارست گویی نیست هست) از سنایی غزنوی |
' |
کار تو پیوسته آزارست گویی نیست هست | زین سبب کار دلم زارست گویی نیست هست | |
خصم تو بازار من بشکست و با خصم ای صنم | مر ترا پیوسته بازارست گویی نیست هست | |
تا به خروارست شکر لعل نوشین ترا | در دلم عشقت به خروارست گویی نیست هست | |
طرهی طرار تو دل دزدد از مردم همی | شد یقین کان طره طرارست گویی نیست هست | |
ماهرویا تا تو کردی رایت صحبت نگون | رایت صبرم نگونسارست گویی نیست هست | |
بوسهای را زان لب چون لعل نوشینت به جان | چاکر مسکین خریدارست گویی نیست هست | |
نرگس خونخوار تو پیوسته خون ریزد همی | نرگست بس شوخ و خونخوارست گویی نیست هست |