سنایی غزنوی (غزلیات)/ای یوسف حسن و کشی خورشید خوی خوش سیر
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | سنایی غزنوی (غزلیات) (ای یوسف حسن و کشی خورشید خوی خوش سیر) از سنایی غزنوی |
' |
ای یوسف حسن و کشی خورشید خوی خوش سیر | از سر برون کن سرکشی امروز با ما باده خور | |
زین بادهی چون ارغوان پر کن سبک رطل گران | با ما خور ای جان جهان با ما خور ای بدر پدر | |
ای خوش لب شیرین زبان خوش خوش در آ اندر میان | بگشای ترکش از میان تا در میان بندم کمر | |
زلفت طراز گوش کن یک نیم ازو گل پوش کن | می خواه و چندان نوش کن تا خوانمت تنگ شکر | |
اکنون طریقی پیش کن تدبیر کار خویش کن | در راه عشق این کیش کن ک «المنع کفر بالبشر» | |
من مدتی کردم حذر از عشقت ای شیرین پسر | آخر درآمد دل به سر «جاء القضا عمی البصر» |