سنایی غزنوی (غزلیات)/با تابش زلف و رخت ای ماه دلفروز
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | سنایی غزنوی (غزلیات) (با تابش زلف و رخت ای ماه دلفروز) از سنایی غزنوی |
' |
با تابش زلف و رخت ای ماه دلفروز | از شام تو قدر آید وز صبح تو نوروز | |
از جنبش موی تو برآید دو گل از مشک | وز تابش روی تو برآید دو شب از روز | |
بر گرد یکی گرد دل ما و در آن دل | گر جز غم خود یابی آتش زن و بفروز | |
هر چند همه دفتر عشاق بخواندیم | با این همه در عشق تو هستیم نو آموز | |
در مملکت عاشقی از پسته و بادام | بوس تو جهانگیر شد و غمزه جهانسوز | |
تا دیدهی ما جز به تو آرام نگیرد | از بوسهش مهری کن و ز غمزهش بردوز | |
با هجر تو هر شب ز پی وصل تو گویم | یارب تو شب عاشق و معشوق مکن روز |