سنایی غزنوی (غزلیات)/تا جایزی همی نشناسی ز لایجوز
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | سنایی غزنوی (غزلیات) (تا جایزی همی نشناسی ز لایجوز) از سنایی غزنوی |
' |
تا جایزی همی نشناسی ز لایجوز | اندر طریق عشق مسلم نهای هنوز | |
عاشق نباشد آنکه مر او را خبر بود | از سردی زمستان و ز گرمی تموز | |
در کوی عشق راست نیابی چو تیر و زه | تا پشت چون کمان نکنی روی همچو توز | |
چون در میان عشق چو شین اندر آمدی | چون عین و قاف باش همه ساله پشت قوز | |
گر مرد این رهی قدم از جان کن و در آی | ور عاجزی برو تو و دین و ره عجوز |