سنایی غزنوی (غزلیات)/دلبر من عین کمالست و بس
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | سنایی غزنوی (غزلیات) (دلبر من عین کمالست و بس) از سنایی غزنوی |
' |
دلبر من عین کمالست و بس | چهرهی او اصل جمالست و بس | |
بر سر کوی غم او مرد را | هر چه نشانست و بالست و بس | |
در ره او جستن مقصود از او | هم به سر او که محالست و بس | |
از همه خوبی که بجویی ز دوست | بوسه ای از دوست حلالست و بس | |
چند همی پرسی دین تو چیست | دین من امروز سوالست و بس | |
نزد تو اقبال دوامست و عز | نزد من اقبال زوالست و بس | |
حالی یابم چو کنم یاد ازو | دین من آن ساعت حالست و بس | |
پرده منم پیش چو برخاستم | از پس آن پرده وصالست و بس |