سنایی غزنوی (غزلیات)/چه رسمست آن نهادن زلف بر دوش
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | سنایی غزنوی (غزلیات) (چه رسمست آن نهادن زلف بر دوش) از سنایی غزنوی |
' |
چه رسمست آن نهادن زلف بر دوش | نمودن روز را در زیر شب پوش | |
گه از بادام کردن جعبهی نیش | گه از یاقوت کردن چشمهی نوش | |
برآوردن برای فتنهی خلق | هزاران صبحدم از یک بناگوش | |
تو خورشیدی از آن پیش تو آرند | فلک را از مه نو حلقه در گوش | |
پری و سرو و خورشیدی ولیکن | قدح گیر و کمربند و قباپوش | |
گل و مه پیش تو بر منبر حسن | همه آموخته کرده فراموش | |
سنایی را خریدستی دل و جان | اگر صد جان دهندت باز مفروش |