سنایی غزنوی (غزلیات)/آن کژدم زلف تو که زد بر دل من نیش
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | سنایی غزنوی (غزلیات) (آن کژدم زلف تو که زد بر دل من نیش) از سنایی غزنوی |
' |
آن کژدم زلف تو که زد بر دل من نیش | از ضربت آن زخم دل نازک من ریش | |
آنجا که بود انجمن لشگر خوبان | نام تو بود اول و پای تو بود پیش | |
بنگر که همی با من و با تو چکند چرخ | بر هر دو همی چون شمرد مکر و فن خویش | |
هر شب که کند عشق شکیبایی من کم | هم در گذرد خوبی و زیبایی تو بیش | |
ای روی تو قارون شده از حسن و ملاحت | از هجر تو قارونم و از وصل تو درویش | |
خود چون بود آخر به غم هجر گرفتار | آن کس که به اول نبود عافیت اندیش |