سنایی غزنوی (غزلیات)/در زلف تو دادند نگارا خبر دل
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | سنایی غزنوی (غزلیات) (در زلف تو دادند نگارا خبر دل) از سنایی غزنوی |
' |
در زلف تو دادند نگارا خبر دل | معذورم اگر آمدهام بر اثر دل | |
یا دل بر من باز فرست ای بت مه رو | یا راه مرا باز نما تو به بر دل | |
نی نی که اگر نیست ترا هیچ سر ما | ما بی تو نداریم دل خویش و سر دل | |
چندین سر اندیشه و تیمار که دارد | تا گه جگر یار خورد گه جگر دل | |
بی عشق تو دل را خطری نیست بر ما | هر چند که صعب ست نگارا خطر دل | |
تا دل کم عشق تو در بست به شادی | بستیم به جان بر غم عشقت کمر دل | |
چاک زد جان پدر دست صبا دامن گل | خیز تا هر دو خرامیم به پیرامن گل | |
تیره شد ابر چو زلفین تو بر چهرهی رخ | تا بیاراست چو روی تو رخ روشن گل | |
همه شب فاخته تا روز همی گرید زار | ز غم گل چو من از عشق تو ای خرمن گل | |
زان که گل بندهی آن روی خوش خرم تست | در هوای رخ تو دست من و دامن گل | |
گل برون کرد سر از شاخ به دل بردن خلق | تا بسی جلوه گری کرد هوا بر تن گل | |
تا گل عارض تو دید فرو ریخت ز شرم | با گل عارض تو راست نیاید فن گل |