سنایی غزنوی (غزلیات)/گفتم از عشقش مگر بگریختم
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | سنایی غزنوی (غزلیات) (گفتم از عشقش مگر بگریختم) از سنایی غزنوی |
' |
گفتم از عشقش مگر بگریختم | خود به دام آمد کنون آویختم | |
گفتم از دل شور بنشانم مگر | شور ننشاندم که شور انگیختم | |
بند من در عشق آن بت سخت بود | سختتر شد بند تا بگسیختم | |
عاشقان بر سر اگر ریزند خاک | من به جای خاک آتش ریختم | |
بر بناگوش سیاه مشک رنگ | از عمش کافور حسرت بیختم | |
عاجزم با چشم رنگ آمیز او | گر چه از صد گونه رنگ آمیختم |