سنایی غزنوی (غزلیات)/گر کار بجز مستی اسکندر می من
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | سنایی غزنوی (غزلیات) (گر کار بجز مستی اسکندر می من) از سنایی غزنوی |
' |
گر کار بجز مستی اسکندر می من | ور معجزه شعرستی پیغمبر می من | |
با اینهمه گر عشق یکی ماه نبودی | اندر دو جهان شاه بلند اختر می من | |
ماهی و چه ماهی که ز هجرانش برین حال | گر من به غمش نگرومی کافر می من | |
گر بندهی خوی بد خود نیستی آن ماه | حقا که به فردوس همش چاکر می من | |
گر نیستی آن رنج که او ریش درآورد | وی گه که درین وقت چگوید درمی من | |
بودیش سر عشق من و برگ مراعات | گر چون دگران فاسق در کون بر می من | |
گر تیر برویی زندم از سر شنگی | از شادی تیرش به هوا بر پر می من | |
گادیم بر آنگونه که از جهل و رعونت | از گردن خود بفگنمی گر سرمی من | |
هر روز دل آید که مگر نیک شود یار | گر خر نیمی عشوهی او کی خر می من | |
گر بلفرج مول خبر یابدی از من | زین روی برین طایقه سر دفتر می من | |
پس در غم آنکس که ز گل خار نداند | عمر از چه کنم یاد که رشک خور می من |