سنایی غزنوی (غزلیات)/ساقیا مستان خوابآلوده را آواز ده
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | سنایی غزنوی (غزلیات) (ساقیا مستان خوابآلوده را آواز ده) از سنایی غزنوی |
' |
ساقیا مستان خوابآلوده را آواز ده | روز را از روی خویش و سوز ایشان ساز ده | |
غمزهها سر تیز دار و طرهها سر پست کن | رمزها سرگرم گوی و بوسها سرباز ده | |
سرخ روی ناز را چون گل اسیر خار کن | زرد روی آز را چون زر به دست گاز ده | |
حربه و شل در بر بهرام خربط سوز نه | زخمه و مل در کف ناهید بر بط ساز ده | |
هم بخور هم صوفیان عقل را سرمست کن | هم برو هم صافیان روح را ره باز ده | |
در هوای شمع عشق و شمع می پروانهوار | پیشوای خلد و صدر سدره را پرواز ده | |
چنگل گیراست اینک باز و باشهی عشق را | صعوه پیش باشه و آن کبک رازی باز ده | |
پیش کان پیر منافق بانگ قامت در دهد | غارت عقل و دل و جان را هلا آواز ده | |
پیش کز بالا درآید ارسلان سلطان روز | پیش من بکتاش سرمست مرابه گماز ده | |
ور همی چون عشق خواهی عقل خود را پاکباز | نصفیی پر کن بدان پیر دوالک باز ده | |
گر همی سرمست خواهی صبح را چون چشم خود | جرعهای زان می به صبح منهی غماز ده | |
روزه چون پیوسته خواهد بود ما را زیر خاک | باده ما را زین سپس بر رسم سنگانداز ده | |
جبرییل اینجا اگر زحمت کند خونش بریز | خونبهای جبرییل از گنج رحمت باز ده | |
بادبان راز اگر مجروح گردد ز آه ما | درپهای از خامشی در بادبان راز ده | |
وارهان یک دم سنایی را ز بند عافیت | تا دهی او را شراب عافیت پرداز ده |